دوربین مخفی در  IP

IP  و دوربین مخفی در وبگذر

دوربین مخفی

 

 

خیلی وقته آپ نکرده ام وبلاگه رو

ولی همیشه به سایت وبگذر سرمی زنم و می بینم که دوستان به کلبه مجازی خودشون سر زده اند خوشحال می شوم   و  ممنونم که منو فراموش نکرده اید هنوز – بابا مرحبا دست مریزاد – ولی لااقل اعلام نظر یادتون نره – چون هدف ما پر بار شدن این وبلاگه – و این وبلاگ موندگاره انشاءالله – تا هروقت خواستین ، خاطرات خود را تجدید کنید

یاد یاران یار را را میمون بود

خاصه کان لیلی و این مجنون بود

انجمن شعر شاعران انقلاب اسلامی شیراز

 

انجمن شاعران و انقلاب اسلامی شیراز

     آدرس انجمن حوالی باغ دلگشا بود. تابلوی انجمن بر سر درب منزل آقای محمد خلیل جمالی     متخلص به ( مذنب)  نصب شده بود. جلسات آقایان پنجشنبه ها برگزار می شد.

    همه بروبچه هایی که در اردو های شعر و قصه نویسی به عنوان شاعر در نیشابور و رامسر و همدان در سالهای 69 و70 و قبل و بعد از آن در اردوهای مشابه  شرکت کرده بودند، آقایان احد ده بزرگی ، محمد خلیل جمالی ، نصرالله مرداني، آقای یاری و عباس براتی پور و سایر شعرایی را که به خوبی با این اردوها  حشر و نشر داشتند ، می شناسند. نویسنده این سطور واین خطوط نیز جزء همان دانش آموزان بوده است. بالاخره من هم از این طریق با آقای ده بزرگی آشنا شدم.

احدده بزرگیتصویر: استاد من ٬احد ده بزرگی

    در سال 1371 که پذیرفته شده رشته حقوق دانشگاه شیراز بودم پیش از آنکه به فکر حقوق باشم ، بیشتر به فکر پیوستن به جماعت شاعران بودم. به همراه خرت و پرتی که از نقده  به شیراز برده بودم  لای دیوان شهریار ، عکسی را که با آقای ده بزرگی ، در باغ رود  نیشابور با هم  گرفته بودیم ، برده بودم و از خوش حادثه معلوم شد که دانشکده حقوق در باغ ارم و اداره محل کار آقای ده بزرگی در کوچه روبروی باغ قرار دارد یعنی همسایه شده بودیم. كوچه معروف كوچه آموزش و پرورش عشاير

    رفت و آمدها به محل کار آقای ده بزرگی شروع شد و  نهایتاً آدرس انجمن را که مدتها پیش از ایشان گرفته بودم ،پی گرفتم و با دوست و همکلاسی بنام ( بهرام زحلی) در دوم اردیبهشت 1372 به سراغ انجمن رفتم  آقای ده بزرگی گفته بود (( هر وقت بری ، آقای جمالی تشریف دارند . شب و روز اونجاس ) )

وقتی در زدیم ، مرحوم نصر الله مردانی ،‌خواب آلود در را باز کرد،

نصرالله مردانینصرالله مردانی

 با صدای زنگ در بیدار  شده بود، معلوم بود تا دیروقت خوابیده بوده است. پس از احوال پرسی گفتیم برای انجمن آمده ایم، آقای ده بزرگی آدرسی داده است،اندکی در حیاط بزرگ همان منزل منتظر ماندیم، مثل حیاط یک مدرسه بزرگ بود بعد وارد اتاق بزرگی در سمت راست درب ورودي شدیم. کنار درب ، داخل حیاط و جلوی پنجره درخت توتی سایر گسترده بود.

    آقای جمالی، صاحب منزل ،‌اصالتاً  اصطهباناتي است. روزگار پر پیچ و خمی از زندگی را طی کرده است، با آن سن و سال ، به گرمی از ما پذیرایی کرد، بی بضاعت رفته بودیم، یاد آور شدم که در نیشابور و رامسر ،  به خیال خودمان شاعر پیشه بودیم آقای جمالی گفت جلسات بعد از ظهر   پنجشنبه ها برگزار می شود.

    دکوراسیون ته  اتاق،‌کتابخانه ای بود پر از کتابهای شعر و ادب فارسی ( سپرده بلند مدت شعرا ) عکس گرفتیم و برگشتیم.

   بعد از ظهر اولین پنجشنبه ، به انجمن رفتیم ، اشتباه کردم  در زدم . در نیمه باز بود مثل  در همه انجمن ها ،  پیر مردی 60 ساله با کلاه نمدی و با چهره ای بر افروخته و ناراحت و با شتاب ، روی پله ها حاضر شد ، نیم تنه ای بر تن داشت . سلام کردم ،‌خشمگین بود ، چیزی نگفت ، سپس به تندی با لهجه شیرازی داد زد :   وقتی در بازه ،‌چرا در می زنی؟  آقای         ترکی بود  دعوت کرد رفتم  داخل اتاق انجمن. شعرای حاضر کنار دست آقای جمالی نشسته بودند.  همه شیرازی  بودند. پیر میکده عشق نیز زودتر از همه  دم در نشسته بود.

     پیر میکده عشق ، شاعری بود به نام   عصار  مسئول چایی بود. فلاکس  چایی همیشه پر بود از مهربانی و سکوت  عصا ر. آقای جمالی ، ( عصار) را همیشه  ( پیر میکده عشق) خطاب می کرد.

     جلسات با تلاوت آیات نورانی قرآن کریم آغاز می شد به تماشا سوگند و به آغاز کلام . سپس آقای جمالی ، از شعرا می خواست  که شعر بخوانند.

    در وصف حال آقای ده بزرگی در جلد اول کتاب حماسه ها همیشه آمده است که در سالهای قبل از پیروزی انقلاب ، با تشکیل انجمن ادبی حافظ که جلسات آن ،‌به صورت مخفی  برگزار می شد ، مبارزات سیاسی  خود را دنبال می کرد. پس از پیروزی انقلاب اسم انجمن ، به ( انجمن ادبی شاعران انقلاب اسلامی)  تغییر کرد ولی در دوران تحصیل در شیراز  که به انجمن رفت و آمد داشتم ، نه دیدم و نه شنیدم  که آقای ده بزرگی در انجمن حاضر شوند ، همیشه احترام ایشان را لازم می دانستم و هرگز  هم به خود اجازه ندادم در این مورد از ایشان سوالی بکنم.

    پیر مردی به انجمن می آمد به نام ( پرهیزکار) و دیگری ( مجرد) نام داشت  شاعری راننده پیشه نام ( حسینی ) هم حاضر می شد، یکی دیگر با دوچرخه هر پنجشنبه در انجمن حاضر می شد و شعر هاي عامیانه از حفظ می خواند ، اسم شاعر دوچرخه سوار را نمی دانم و نمی دانستم . همه  انجمن ها دست در گره  زلف یار داشتند. ندیدم در آن سالها در انجمن ، کسی به زبان معاصر و متحول و اثر گذار و مطرح گرایش را داشته باشد.

غلامرضا کافی ( کافی ) هم می آمد ( نادر بختیاری)  را ( صوفی صافی ) خطاب می کرد ،‌

نادربختیاری

( نادر) دانشجوی قدیمی دامپزشکی همان دانشگاه بود  و در خوابگاه ملاصدرا اتاق داشت.

    قدیمی های انجمن با عبارات شاعرانه همدیگر را خطاب می کردند. به ( پرهیزکار ) می گفتند: در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است  - کافر هم چون پیر شد می شود ( پرهیزکار) و او می خندید و چیزی نمی گفت ) یا وقتی آقای مجرد می آمد آقای ترکی با لهجه شیرازی خطاب به آقای جمالی می گفت : (آقای  جمالی نمدونم چرو  مجردا  دیر میان جلسه ؟) او هم می خندید.

   درخت توتی که قبلاً ، یکی از محل های پذیرایی شاعر جماعت بود، وظیفه هر یک از شعرا تناول از توتهای درخت بود هر کس به قدر سهم خود يعني يك دل سير.

     ایام داغ تابستان زیر درختان وسط حیاط ، صندلی  های قدیمی کوچک تا شو    به صورت دایره وار می چیدند و به قول ما حلقه می زدند. پیر میکده عشق همیشه چایی آماده  داشت . در خلال همان سالها ، پیر میکده عشق ، از سفر معنوی حج  بازگشته  بود. رباعی  سروده بود که مضمون  آن ، در بیت دوم چنین بود که همه به مکه صنم پرست رفتند و  صمد پرست آمدند. من صمد پرست رفتم و صنم پرست برگشتم. (( احسنت ) های آقای جمالی گل می کرد ، آقای جمالی همه را تشویق می کرد، مدتی بعد عصار دیگر به انجمن  نیامده . مرحوم شده بود.

     هراز گاهی مهمانهایی به جلسات عصر پنجشنبه می آمد ، یکی از آن مهمانها آقای ( حداد عادل )بود.

حدادعادلآن روز جلسه  شلوغ بود. خانمها هم آمده بودند. می گفتند جلسات خانم ها دوشنبه ها برگزار می شود. در آن دوران آقای (حداد) معاون وزارت  آموزش و پرورش بود. آقای جمالی یک دسته گل نرگس آماده کرده بود.می گفتند. آقای حداد ،‌گل نرگس دوست دارد.

آقای حداد پس از خوش و بش ،‌شعر خواند ، یکی از شعرا خواهش  کرد شعری را که برای شهید مجید حداد عادل سروده است بخواند.

      در جلسات ،‌آقای جمالی مقرر کرده بود که هیچکس حق ندارد به شعر شاعران جدید الورود یا مهمان ایراد بگیرد و انتقاد کند مگر  اینکه شاعر جدید یا مهمان بیش از سه بار در انجمن حضور یابد. هر گز در انجمن دستور صادر نشد که فلان سبک را پیروی کنید یا نه و یا چنان شعر بگویید یا نه. همه جلسات،‌آزاد بود . آزاد آزاد ، هر چه می خواهد دل تنگت بگو!

      بعضاً شاعران دلسروده های خود را چنان با آب و تاب می خواندند که گویی شاهکار ادبی فاخری  آفريده اند. در آن ایام ،تحولی در شعرهای انجمن ندیدم  ولی اشعار خوب هم کم نبود که می خواندند. خلیل شفیعی

      آقایان مجرد ، پرهیزکار ، حسینی ،ترکی ، خلیل شفیعی ، کافی  ، نادر بختیاری  بیش از دیگران در آن ایام حضور داشتند، من هرازگاهی می رفتم ، بقیه را هم می دیدم غیر از اشخاص فوق الذکر ، مثل من گذرا به انجمن سر می زدند ما شاعر جماعت عادت که سروده ای  را که خیال می کنیم خوب است چندین و چند بار  بخوانیم تا طرف را کچل نکنیم ،‌دست بردار نیستیم و چه جایی بهتر از انجمن که به جای چندین و چند بار خوانده یک شعر ، می توان یک بار و برای همیشه و برای همه در انجمن خواند ، منظور از این مطلب این بود که وقتی شعرای گذری مثل من ، سروده ای نداشتند ، به انجمن نمی آمدند و شاید این ،  تصور بنده باشد و دلایل دیگر هم می تواند مزیدبر علت باشد.

    انجمن خیلی هم شلوغ نمی باشد ، فقط وقتی آقای حداد آمده بود، شلوغ بود . گاهی جدلهای ادبی رخ می داد  ، فقط و فقط  در محدوده الفاظ  و عبارات و سلاست ابیات  و رسايي آنها در می گرفت مثلاً ( شنفتم ) در شعر آوردی  خوب بود می گفتی ( شنیدم) کسی از جماعت شعرا به سبک و سیاق  و تعلق  به جریان ادبی و  لزوم تحول و یا پرورش استعداد خاص یا صدور دستور العمل یا اتخاذ راهبرد ادبی و پیروی از جریان خاص ادبی کاری نداشت. انجمنی به این راه و روش بیشتر به این درد می خورد که شعرا محلی برای خواندن اشعار ناب خود داشته باشند. کسی نبود که انجمن را به مفهوم خاص رهبری کند یا از جریانهای ادبی معاصر سخنی بگوید و آگاه سازی کند ، با این وضعیت احساس می کردم روزهایی که به انجمن می رفتم وقتم تلف می شود. نمی شد هم نرفت .

     پنجشنبه ها ، دانشگاه تعطیل بود برای من فرصتی بود که از بحث و جدل حقوقی در کلاس در ایام هفته رها شده و آخر هفته  به  انجمن بروم.

 بحث و جدل حقوقدانان

 تیری که همیشه بر خطا رفت

دلتنگ شده ( زمانی ) از ما

از باغ ارم  به ( دلگشا ) رفت

    ولی هراز گاهی با خیال شاعری واژه های مختلفی را می چیدم  و فکر می کردم شعر گفته ام می رفتم سراغ احد آقای گل : احد آقا با اغلب شعرا آشنا بودند . از زمان اردو.های شعر و قصه و کتاب خوانی دروه دانش آموزی تا شب ها شعر عاشورایی که در شیراز برگزار می شد. آقای ده بزرگی همیشه به گرمی نه از من ، بلکه از همه کسانی که به اداره ایشان سر می زدند ، پذیرایی می کرد خیلی ساده با لبخند و احترام و یک استکان چایی هر کجا هست خدایا به سلامت دارش .

    برگردیم به انجمن . 

      آقای جمالی، می گفتند لازم نیست شاعر انتقادات را بشنود شعرش را باید بگذارد لب تاقچه و بعد از سه چهار ماه اگر شعرش را دو باره مطالعه کند می فهمد  که چه ایرادی دارد،‌آقای جمالی با همه مهربان سخن می گفت و به نرمی با همه مطایبه و شوخی می کرد به جوان ها می گفت : پیرمردان صد سال آینده

      مرداد 1375 رفتم شیراز که گواهی بگیرم و بروم خدمت سربازی. شیراز جهنم بود ، هوای لطیف آذربایجان کجا و افتو جنگ شیراز کجا !

     عصر پنجشنبه که هوا رو به خنکی بود ، سری به انجمن زدم ، طبق معمول روال سالیان گذشته ، شعرای شیرازی زیر درختان وسط حیاط انجمن نشسته بودند، پس  از قرائت آیاتی از قرآن کریم ، شعرا به نوبت شعر خواندند. قرآن کریم را نه با صوت و نه با ترتیل ، بلکه آیات کوتاه و آسان و به صورت قرائت ساده یکی از حاضرین می خواند. قبل از خواندن اشعار ،آقای جمالی گفتند که قرار است خانم پرفسور آنه ماری شمیل در حافظیه سخنرانی کند ، قرار بود آقایان به حافظیه بروند. آقای جمالی گفتند که خواهش می کنم فقط شعر بخوانید و نقد و بررسی را برای جلسه آینده نگه دارید تا به سخنرانی برسیم بعد گفتند ( این خانم بهتر از من فارسی صحبت می کنند.)

     شعرا شروع کردند . نوبت به من رسید و غزلی خواندم با مطلع ( دارم خیال طرحی از ایوان سوخته ) بالاخره نوبت به شاعری رسید حدود 45-43 ساله. غزلی خواند که مذاق هیچکس خوش نیامد . کسی چیزی نگفت ،‌ما مهمان بودیم و در اطاعت صاحبخانه البته بنده که نه بلكه همه شعرا مهمان آقای جمالی بودیم ، سکوت ممتد مطلق ، شاعر بیچاره را معذب کرد، شاعر نگاهی به اطراف کرد و به چهره همه نگریست و گفت : حرفی نیست ؟ یواش یواش از گوشه و کنار رگبار انتقاد شروع شد. . من فقط شنونده بودم، همه انتقاد کردند شاعر یک تنه در برابر همه ایستاده بود، هنوز به منتقدی پاسخ نداده بود دو سه نفر دیگر از زوایای مختلف انتقاد می کردند. از نفس افتاده بود. شعرای کم سن و سال هم انتقاد می کردند. شاعر هرازگاهی نفس تازه می کردو نهایتاً شاعر عزیزی که بنده اسم ایشان را نمی دانستم در پاسخ به همه گفت  که این شعر خوانده شده را در فلان روزنامه می خواهد چاپ کند و هنوز برای جرح و تعدیل فرصت دارد. ناگهان سر و صداها فروکش کرد و آقای جمالی با همان لهجه پر محبت و ملایم خود گفتند:

      (( خلاصه بگویم ، این شعر قابل چاپ نیست ))

      شاعر عرق پیشانی خود را پاک کرد و گفت (( خواهشاً ، خواهشاً اونایی که کلاسشون از کلاس من پائین تره ،‌حرف نزنن تا من از کلاس اونایی که کلاسشون از کلاس من بالاتره استفاده کنم.))

جلسه تمام شد و هنوز فرصتی نشده تا به انجمن سری بزنم و خاطرات گذشته را زنده کنم .

هوای منزل یار آب زندگانی ماست

                                                                  صبا بیار نسیمی ز خاک  شیرازم

                                               

                                                                                                     تيمور زماني

شهروزجاویدی

به یاد استاد ما جناب آقای شهروزجاویدی

مولف:شهروزجاویدی

استادشهروز جاویدی 

   

     ایشان در سال 1341 در شهرستان خوش آب و هوای ارومیه متولد شدند و تحصیلات ابتدایی تا پایان متوسطه را در همین شهر طی نموده وموفق به اخذ مدرک دیپلم شدند ایشان در سال1364 در مقطع لیسانس ادبیات انگلیسی در دانشگاه تهران پزیرفته شدند ودر حین تحصیل به همکاری با معاونت تامین و تربیت نیروی انسانی وزارت آموزش و پرورش و ستاد بزرگ داشت مقام معلم در زمینه ترجمه متون آموزشی پرداختند که در مجموع تحت عنوان وضع معیشت معلمان در دیگر کشور های جهان از طریق وزارت آموزش و پرورش منتشر شد ایشان در فاسله سالهای 1364 تا 1368 موفق به در یافت لوح تقدیر از طرف معاون تامین و تربیت نیروی انسانی وزارت آموزش و پرورش شدند وی در همین سالها به همکاری با مجتمع دانشگاهی هنر تهران در ضمینه ترجمه کاتالوگهای علم و آمو زشی و کاتالوگ کتابهایی در زمینه های مختلف پر داختند ایشان در سال 1368 در دانشگاه تربیت مدرس در مقطع کارشناسی ارشد مشغول به تحصیل شده ودرحین تحصیل به همکاری با روزنامه همشهری در زمینه ترجمه مقالات پر داختند ودر این حال مدیریت مرکز زبان بنیاد شهید را بر عهده داشتند وی در سال 1372 فارغ التحصیل شده و در همان سال به استخدام دانشگاه ارومیه در آمد

      مدارک علمی دانشگاهی

 

لیسانس زبان و ادبیات زبان انگلیسی از دانشگاه تهران فوق لیسانس زبان شناسی از دانشگاه تربیت مدرس  

سایر مهارت ها

 ترجمه کلیه متون از انگلیسی به فارسی و فارسی به انگلیسی 

 وضعیت شغلی و مسئولیت اجرایی

 عضو هییت علمی گروه زبان انگلیسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه ارومیه 

 مرتبه علمی

مربی 

تألیفات و ترجمه

ترجمه کتاب فنون کلاس داری  نوشته رابرت دجیولیوالنتشارات جهاد دانشگاهی 1380

مقالات چاپ شده در مجلات علمی و پژوهشی و یا ISI

v      جهانی شدن و مرگ زبانهاچاپ شده در مجله اطلاعات سیاسی و اقتصادی مهر و آبان 1382

v      کودک والدین و کتابخانی چاپ شده در مجله کتابداری

v      دانشگاه تهران

 

زمینه های تحقیقاتی مورد علاقه

 

در زمینه تحقیقاتی مقایسه و مطا بقت پارا متر هسته عبارات در انگلیسی و آذر بایجانی مورد علاقه برسی تطبیقی اصطلاحات و عبارات اصطلاحی در انگلیسی فارسی و آذربایجانی

 

تدریس در دانشگاهها

دانشگاه ارومیه

شهروزجاویدی

    استادما جناب آقای جاویدی  استاد درسهای بیان شفاهی داستان 1و2وترجمه شفاهی 1و2و 3  و نیز استاد درسهای گفت و شنود 1و2  و همچنین استاد درس زبانشناسی و  اصطلاحات و تعبیرات در پیام نور نقده  بودند

     استادان ما  استاد دانشگاه و عضو هیئت علمی دانشگاه بودند و به این خاطر اکثر قریب به اتفاق کلاسهای ما روزهای جمعه بود و  بعضا پنجشنبه  و چهارشنبه نیز کلاس در برنامه درسی رشته مترجمی بود

     استادانی که ساکن ارومیه بودند صبح زود خودشان را به نقده می رساندند و عصر یا غروب به ارومیه می رفتند . نیازی هم به دلارهای زنگ زده پیام نور نداشتند . غیر از ایثار چه می توان گفت به این زکات علم ؟؟

     آقای جاویدی علاقه ای به درسهای نگارشی مثل  مقاله نویسی و نامه نویسی و دستور و نگارش و نگارش پیشرفته نداشتند   به این خاطر درسهای شفاهی  رو تدریس می کردند

 جاویدی

 

 

 

 

 

 

آدرس پست الکترونیکی : shjavidi2003@yahoo.com

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Help

 

تو فصل گل

تو فصل گل٬بانو

میخوام بیام شیراز

منظره دانشگاه از داخل باغ سرسبز ارم

قشنگه . مگه نه؟

تصویرزیبای شیراز از فراز دروازه قرآن

تصویرشیراز از فراز دروازه قرآن

کتابخانه یا خانه کتاب

کتابخانه منطقه ای فارس

بعضی وقتها یعنی نزدیک به امتحانات ترم بهاره می رفتم و در قرائت خانه شیک وپیک این جا درس می خوندم

مرحوم فیضی زیاد به اینجا رفت و امد می کرد

دانشگاه شیراز در ویکی پدیا

دانشگاه شیراز

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری, جستجو

مختصات: ‏۳۶٫۳″ ۳۱′ ۵۲°شرقی ‏۲۳٫۰۷″ ۳۸′ ۲۹°شمالی / ۵۲٫۵۲۶۷۵غرب ۲۹٫۶۳۹۷۴۱۷جنوب / -۵۲٫۵۲۶۷۵;-۲۹٫۶۳۹۷۴۱۷ (نقشه)


دانشگاه شیراز
Shirazu admin.jpg
تأسیس ۱۳۲۵
نوع دولتی
رئیس دکتر دکتر محمد مؤذنی
معاون آموزشی رحمت اله مرزوقی
معاون پژوهشی دکتر مصطفی سعادت
هیأت علمی ۶۵۰
دانشجویان ۱۵۰۰۰
کارشناسی ۹۳۰۰
کارشناسی ارشد ۴۰۰۰
دکترا ۱۷۰۰
مکان Flag of Iran.svg ایران، فارس، شیراز
وب‌گاه www.shirazu.ac.ir

دانشگاه شیراز یکی از دانشگاه‌های وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و از قدیمی‌ترین دانشگاه‌های ایران است که در سال ۱۳۲۵ خورشیدی تأسیس گردید. پیش از انقلاب ایران (۱۳۵۷)، دانشگاه کنونی شیراز، «دانشگاه پهلوی» نامیده می‌شد.دانشگاه شیراز یکی از ۵ دانشگاه مادر در رشته‌های مهندسی به شمار می‌آید .

محتویات

[نهفتن]

تاریخچه [ویرایش]

موسسهٔ آسیا دانشگاه پهلوی در خانه قوام قرار داشت و محل کار اساتیدی همچون ریچارد فرای و آرتور پوپ گردید.

دانشگاه پهلوی (نام دانشگاه شیراز در قبل از انقلاب اسلامی ایران) در سال ۱۹۴۶ نخست شروع به کار نمود. معمار اصلی این دانشگاه مینورو یاماساکی نام دارد، که از دیگر کارهای مشهور او مرکز تجارت جهانی نیویورک می باشد. به‌دنبال دعوت محمدرضا پهلوی از رییس دانشگاه پنسیلوانیا به ایران، پس از مذاکراتی چند، توسعهٔ دانشگاه شیراز مستقیما تحت نظر و مدیریت این دانشگاه صاحب‌نام آمریکایی قرار گرفت تا جایی که روابط علمی و فرهنگی بین این دو دانشگاه از مستحکم ترین روابط علمی فرهنگی میان ایران و آمریکا گردید و تا روزهای آخر حکومت شاه ادامه داشت.[۱] در سال ۱۹۶۲، عیسی صدیق مسئول پیاده سازی الگوهای این دانشگاه آیوی لیگ در دانشگاه پهلوی گردید.[۲] تدوین بسیاری از دروس، طراحی و توسعه پردیس‌های دانشگاه، تربیت اساتید، و بنیانگذاری بسیاری از مؤسسات تحقیقاتی دانشگاه پهلوی همه و همه در اختیار این دانشگاه آیوی لیگ قرار گرفتند.[۳] بعده‌ها، در دوره هوشنگ نهاوندی، موسسه معروف دانشگاه ایالتی کنت نیز در شکل گیری و توسعه دانشگاه پهلوی نیز حضور پیدا کرد.[۴]

دانشگاه شیراز اولین دانشگاه کشور است که مدرکش بین‌المللی شد و همچنین اولین دانشگاه ایران که برنده جایزه نوبل در آن سخنرانی کرد.در زمان پهلوی نیز دانشگاه شیراز خواهر دانشگاه پرینستون آمریکا خوانده می‌شد.[نیازمند منبع]

پردیس ارم [ویرایش]

مسجد دانشگاه شیراز

این مجتمع که به خوابگاه ارم معروف است، در تپه ای مجاور میدان ارم واقع شده‌است و شامل محوطه بسیار بزرگی از زمینهای دامنه‌ای کوه‌است که تعداد زیادی از ساختمانهای اداری و کلاسهای درسی و خوابگاه‌های دانشجویی در این منطقه قرار دارند.

مینورو یاماساکی آمریکایی طراح و معمار ساختمان‌های خوابگاه دانشجویان روی تپه کوی ارم می‌باشد.[۵] این پروژه مصادف با انقلاب سال ۵۷ گشت و نیمه کاره ماند.

با اینحال طی یک برنامه چندین ساله قرار است تمامی ساختمانهای مربوط به دانشگاه شیراز که در حال حاضر در سطح شهر به صورت پراکنده واقع شده‌اند، به صورت منسجم قرار گیرند. عمده قسمت‌هایی که در آینده نزدیک در کوی ارم به صورت منسجم واقع خواهند شد عبارت‌اند از: دانشکده شیمی (علوم پایه) و دانشکده ادبیات و ریاضی و فیزیک و دانشکده علوم انسانی و کتابخانه‌های علوم و تکنولوژی و کتابخانه میرزای شیرازی

دانشکده مهندسی [ویرایش]

دانشکده مهندسی دانشگاه شیراز همزمان با تاسیس دانشگاه کار خود را آغاز کرد. این دانشکده در بخش های مختلف از جمله عمران و مهندسی محیط زیست، برق، کامپیوتر، مکانیک، متالورژی و مهندسی شیمی در حال فعالیت است. دارای دو ساختمان مجزا و یک کتابخانه بزرگ (خوارزمی) می‌باشد. بخش مهندسی شیمی از سال ۱۳۸۷ به دانشکده مهندسی شیمی، نفت و گاز تبدیل شده و در رشته مهندسی نفت دانشجو پذیرفته‌است. لازم به ذکر است که دو بخش برق و کامپیوتر با یکدیگر ادغام شده و تشکیل دانشکده برق و کامپیوتر داده‌اند.گفتنی است که دانشکده مهندسی مکانیک دانشگاه شیراز در سال ۸۱ از سوی وزارت علوم و تحقیقات به عنوان قطب مکانیک محاسباتی ایران انتخاب شده است

دانشکده علوم [ویرایش]

دانشکده علوم دانشگاه شیراز از ۶ بخش (گروه) آموزشی، شامل، آمار، فیزیک، شیمی، ریاضی، زیست‌شناسی و زمین‌شناسی تشکیل شده است.

دانشکده علوم همجوار آرامگاه حافظ (حافظیه) بوده و ساختمانهای مختلف این دانشکده در چهار گوشه چهار راه ادبیات شیراز واقع میباشند.

دانشکده آموزشهای الکترونیکی [ویرایش]

دانشکده آموزشهای الکترونیکی دانشگاه شیراز اولین دانشگاه مجازی ایران که در سال تاسیس گردیده است. ورود به این دانشکده از سال ۱۳۸۶ بوسیله کنکور سراسری برای مقطع کارشناسی و برای مقطع کارشناسی ارشد بصورت دانشپذیری است. این دانشکده دارای رشته‌های مهندسی تکنولوژی الکترونیک، مهندسی ابزار دقیق، کامپیوتر، فناوری اطلاعات IT و حقوق می باشد.

مشاهیر و دانش‌آموختگان [ویرایش]

نقشه شو هم ببینید

نقشه دانشگاه

پردس یا پرادایز؟

تپه ارم یا پردیس ارم؟