ارغوانها(سری دوم پاسخ به کامنتها)
شنبه 30 مهر1390 ساعت: 19:55 | توسط:اسداله کشاورز | ||||
سلام زحمت عکسهایی رو بکشید که واضح و شامل همه دوستان باشه اگه امکان داشت عکسهای جدیددوستان نیزگذاشته شود | |||||
پاسخ:
|
سلام جناب آقای کشاورز!
دوران دانشجویی دوران گرسنگی و بی پولی است . البته وضعیت دانشجویان امروز با زمان ما تفاوت زادی دارد . ولی دوران ما همیشه پر از خاطرات همراه با گرسنگی بود. خدارو شکر ما دستمون به دهنمون می رسید ولی بعضی ها وضعشون بدتربود و ذکرآنها موجب تلخ تر شدن خاطرات است.
بنابراین در این دوران دوربین خوب کجا بود که عکسهای شفاف گرفته شود .اون زمان دوربین دایی(می دونی که منظورم کیه)زنیت بود . اونم هروقت عکس می گرفتیم برای چاپ وظهور عکس های خودشو مجانی به دیگران تحمیل می کرد ولی من بعدا به نقشه اش پی بردم .
دوربینهایی که دست این و اون بود عمدتا قیمتهاشون ۱۲۰۰تومان تا۳۰۰۰بود . می رفتیم روبروی سینماسعدی تو پاساژ لابراتوار محجوب برامون چاپ می کرد .بنابراین انتظار عکس واضح از همه دوستان نداشته یاشد .
جالب اینکه اگه صاحب دوربینی از کسی خوشش نمی اومد در عکسهای دسته جمعی اونو خط می زدند و بی سرو صدا می رفتند عکس می گرفتند . تو سربازی یه بار برای خود من اتفاق افتادعکسهای جدید هم اگه دوستان لطف کنند برامون ایمیل کنند ممنون می شم. خیلی جالب می شه قیافه های دیدنی با کلاه گیس و دندونای مصنوعی و ریش سفید و.... دیگه چی بگم آخه؟
انتظار داریم دوستان عکسهای قدیم و جدید از خودشون از استادان از همکلاسی ها از محوطه های دانشگاه .... برامون ایمیل کنند .تا با اجازه خودشون بزنیم به شیشه این کلبه مجازی .
آقای کشاورز پیشنهاد می کنم اول شما آستین بالا بزنید تا بقیه هم تشویق شن. ولی برای اینکه خواسته شما را اجابت نموده باشیم عکس صالح کامرانی رو می زارم تا حال کنی که جدیدجدیده
صالح کامرانی که حالا خارج نشین شده و از وبلاگ ما بی خبره.
داداشت که رفته تو بحر SI( زیر گروه IT )این عکسها رو در کمینهای اینترنتی شکار می کنه (داشته باش داداش)
این هم از بهمن مرادی و حمیدقیاسوند
مجله کانون همدان؟
نفر۴۵
اس ام اس حمید:
باتشکر از حوصله و ابتکار شما.
لطفاْ به اطلاع دوستان عزیزمان برسانید با توجه اینکه مدبرمسئول مجله حقوقی کانون وکلای همدان هستم در صورت تمایل مقالات و مطالب ارزنده خود را به آدرس همدان خیابان بوعلی کانون وکلا ارسال نمایند .
لازم است مشخصات کامل نویسنده و آخرین مدرک تحصیلی نیز درج شود . مطالب از طریق ایمیل کانون قابل ارسال است . نسخه ای از مجله به نشانی دوستان ارسال خواهد شد .(حمید قیاسوند)
پاسخ:
ممنونم حمیدجان !
شما اگه لطف کنی پیشنهاد بدی که کانون شما قبول کنند که مجله شما مثل مجله کانون اصفهان یا دادگستر متنوع باشه من قول می دم دوستان دست به قلم (ببخشید خودکار) می برند . مجله یک بعدی شبیه کتابه . مجله باید عکس داشته باشه / جک داشته باشه / شعر/ سرگزمی/دلگرمی/ کاریکاتور ..........
ببینم چیکار می کنی برادر !
+ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+ــ+ـ+ـ+ـ+ـ+ــ+ـ+ـ+ــ+ـ+ــ+ــ+ــ+ــ+ــ+ــ+ـ+ـ+ـ+ـ
نفر۴۶
این آقای خوش تیپ رو کی می تونه شناسایی کنه؟؟؟
جایزه داره . فقط خود این آقا نمی تونه دراین مسابقه شرکت کنه . از حالا گفته باشم ......
زیاد فکر نکنید . این خوش تیپ حمید قیاسوند خودمونه. فقط آقای رحیمی زاده منصورخانی تشخیص داد و زنگ زد . ممنونم از این دوست بزرگوار !
+*+*+*+*++*+*+*+*+*+*+*+*+*+*+*+*+*+*+*+*+*+*+*+*+*+*+*+
نفرات فراوون؟
خیلی از دوستان تلفنی و یا حضورا خبر می دن که بعله وبلاگتونو دیدیم . می گم پس چرا کامنت نذاشتین .می گن بلدنیستیم چطور نظر ارسال کنیم یا کامنت بزاریم
بابا این که کاری نداره. در پایان هر مطلب عبارات (نظربدهید)یا (آرشیو نظرات)درج شده است. کافیه کلیک کنید و داخل فیلدها رو پرکنید و ارسال کنید. نگفتیم که بریدپست و نامه برامون ارسال کنید.
بعضی از همکلاسی ها که سر می زنند ، ما متوجه می شویم ولی اونا نظرنمی زارن و از این آی پی متوجه می شیم که کدوم یک از دوستان ایشون رو خبردار کرده و باقی داستان..........
نظرات شما موجب می شه:
اولا: خاطرات تجدید شن
ثانیا:وبلاگ پرنقش و نگار شه
ثالثا: سواد اینترنتی من هم بالا بره و با دانسته های جدیدی این وبلاگ رو مدیریت کنم.
در پناه حق باشد و عکسهای قدیم و جدید رو برامون ایمیل کنید از خودتون از محل کار
از زمان دانشگاه از استادان عزیز ................
پارسال اینو موکلی با موبایل گرفته/ببخشید من نه قیافه خوب دارم نه عکس خوب/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جمعه 13 آبان1390 ساعت: 15:20 | توسط:محمد نجفی | |||||||||||||||
تیمور جان سلام اولین شعری که من از شما به یاد دارم دارم (با شعرزندگی کن در هرکجا زمانی -- تاشعر زنده باشد تو زنده هرزمانی)نوشته هایت زنده وبا احساسه پاسخ: سلام آقای نجفی! صحیحش اینطوری بود : با عشق زندگی کن ٬در هر کجا« زمانی» چون عشق زنده باشد ٬ تو زنده در زمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ این تک بیت رو کلاس اول دبیرستان ٫گفته بودم . ما نتونستیم با عشق زندگی کنیم . با عقل هم نتونستیم زندگی کنیم . همونطوری که نوشته ای ما با احساسات زندگی کردیم و متقابلاْ احساسات نیز با زندگی ما بازی کرد . شما که استادادبیات هستین می دونین که عشق با عقل و عقل با عشق و آن دو با احساسات و احساسات با آنها چه سرنوشت هایی داشته اند .ایکاش اینهمه وقت که صرف شعر کردیم کاش صرف فلسفه می کردیم و با یک (بسم الله الرحمن الرحیم / الحمدلله فاعل کل محسوس و معقول) کار خودمون رو شروع می کردیم . چون (اول العلم معرفة الجبار)است.کسی هم به ما نگفته بود که (آخرالعلم تفویض الامرالیه )است .راهنما هم نداشتیم . اول دبیرستان بودیم روزی دو سه ساعت حافظ می خوندیم و هیچی سردرنمی آوردیم از این اصطلاحات عرفانی و شاعری .ما باید دست می یافتیم به معارف قرآنی که آنهم با (لایمسه الاالمطهرون)حاصل می شود.طهارت را در طهارت جسمی (وضو) می دانستیم حال آنکه تازه این اول کار است دنباله آن طهارت نفس است طهارت قلب است طهارت روح است طهارت فکر است طهارت باطن است . غسل دراشک زدم کاهل طریقت گویند پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز تنها معرفتی که به تصور من در شعر بهش دست یافتم "عاشقانه نوشتن" بود که آنهم معلوم شد احساسی نوشتن است . چون عشق خارج از تصورات ما بود خیال می کردیم " احساس" نیز همون "عشق" است. مثل بچه های مهدکودک برای خودمون می خوندیم و قافیه و ردیف می چیدیم و چیزی می گفتیم و خیال می کردیم شعری سروده ایم. ولی اون آرزوی فلسفه خوندن رو تو دوران سربازی بهش رسیدم . کتابخونه پایگاه دریایی سیرجان تا دلتون بخواد از اون جور کتابها داشت . کتابهای کوچک و بزرگ فلسفی داشت . سواد خود را در اسفارنیازمودم.اون کتابها رو خوندیم ولی متاسفانه بعدا ادامه ندادم. کاش ما برای هرمرحله از زندگی خود راهنمایی داشتیم که راههای میانبر را به ما نشان می داد. از اینکه خاطرات اون دوران رو برام زنده کردی ممنونم
.
پاسخ: سلام آقای کریمی! ممنون که به عهدسابق وفادار مانده اید و از همه دوستان عزیز متشکرم که منو که شلوغ نرین و بازیگوش ترین همکلاسی بودم ٬فراموش نکرده اند . همچنین خوشحال شدم که ادامه تحصیل داده اید. من دیگه هیچ اشتیاقی برای ادامه تحصیل در حقوق ندارم. قهرکردم من از حقوق ای عشق پیش از این نیز با تو پیوستم عاشقی اخرین دفاع من است به قراری که بسته ام ٬ هستم می بینی که این بی رغبتی در شعرهای من نیز خودنمایی می کند . من آرزو داشتم ادامه تحصی بدم و در یکی از دانشگاههای دولتی تدریس کنم . زمان گذشت و ما به ۳۰ سالگی رسیدیم ولی اون آرزو محقق نشد . در سال ۱۳۷۹حتی در حقوق خصوصی کنکورسراسری رتبه ام ۲۰۳ شد ولی باز قبول نشدم. بالاخره در سال۱۳۸۲پس از گرفتن پروانه وکالت پایه یک از کانون کرمانشاه رفتم سراغ زبان انگلیسی و درکنکور فراگیر شرکت کردم قبول شدم و از ۱۳۸۳مشغول تحصیل دررشته مترجمی زبان انگلیسی پیام نور نقده درس خوندم .سال۱۳۸۷لیسانس گرفتم و از همون زمان تحصیل در زبان ٬کتابهای مدیریت بازرگانی رو هم می خوندم(البته مطالعه آزاد) در۱۳۸۸ کنکورشرکت کردم رشته مدیریت بازرگانی انتخاب کردم و محض احتیاط رشته ادبیات فارسی رو هم انتخاب کردم فقط شهر عشق یعنی نقده. نمی خواستم جای دیگه ای درس بخونم . ادبیات قبول شدم و یکسال ادبیات فارسی خوندم (ترم ۱و۲ و ترم تابستانی)سال۱۳۸۹ کنکور شرکت کردم . مدیریت بازرگانی قبول شدم و از ادبیات انصراف دادم شیراز هم که بودیم با یه دانشجوی روانشناسی هم اتاقی بودیم . کتابهای روانشناسی هم می خوندم . یه مدتی هم رفتیم سراغ فلسفه علم . کلاسش هم رفتیم دردانشکده علوم (وقتی ترم اخربودیم)استادی می اومد بنام دکترریاضی و به جای فلسفه علم ٬تاریخ علم تدریس می کرد . خودش هم می گفت که رشته ایشان فلسفه نیست و فیزیک خونده و ناگزیر تاریخ علم درس می ده. خیلی وقت بود علاقه به ادامه تحصیل در رشته های غیرمرتبط داشتم. الان هم دلخوشی های من نشستن در کلاس درس است. نفری از کرج: کالای استراتژیک |
سلام بر عزیز بزرگوار تیمور زمانی عزیر:
نمی دانم از کجا شروع کنم وچه بگوییم اگر یادت باشد در خوابگاه قدس که بودیم هنوز مورد استفاده پسران بود سال های 73 و74 وقسمتی از سال 75 در گوشه ای از قرائت خانه خوابگاه روی زمین می نشستیم وتو برای من حرف می زدی از حقوق از ادبیات وخصوصا از روابط اجتماعی همان وقت به من می گفتی باید اسم همه همکلاسه هایت را بدانی محیط را بشناسی وخلاصه پلی کپی از یکی از کتاب های حقوقی فرانسه به من نشان دادی ومن وآقای مهدوی تشویق شدیم وآن پلی کپی را تهیه کردیم اندیشه های خوبی داشتی همان زمان یاد گرفتم که دانشجوی حقوق باید ظاهر مرتبی داشته باشد وحتی زبان فرانسه را یاد گرفتم وبعد از فوق لیسانس موفق شدم از دانشگاههای فرانسه پذیرش بگیرم و به انجا بروم اما فعلا قاضی دادگستری کرج هستم وهمیشه از شما به عنوان یک انسان بزرگ یاد می کنم خیلی خوشحال شدم که از طریق وبلاگ سعی در شناسایی همکلاسی هایت داری موفق باشی به امید دیدار.
رسول کشکولی ورودی ۱۳۷۳
پاسخ:
بلبل زخمی حکایت ما
از غم دادخواست ، داد ، نخواست
در شب بی ستاره بی فانوس
عاشقان را زمانه شاد نخواست
سلام برادر بزرگوار!
هنوز به مقامی که شما برای این حقیر آرزو کرده ای، نرسیده ایم .مثل این جمله شما (همیسه از شما به عنوان یک انسان بزرگ یاد می کنم)
دورانی رو که ازش یادکرده اید مربوط به زمانی بوده که مدام به دنبال مطالعاتی در حوزه علوم ارتباطات و روانشناسی اجتماعی بودم. زبان فرانسه رو هم با موژه شروع کردیم و بعدا من یه ترم کافه کرم تدریس کردم. به آموزش باید به دید راهبردی بلندمدت نگریست و با این نگرش باید سرمایه گذاری کرد .
اشتباه ما از اول این بوده که بدون راهنما حرکت کرده ایم . هنوز هم برای پیش افتادن از برنامه های غیرمدون دیرنیست . می توان بهتر از گذشته بود . می توان با انتخاب الگوهای برتر ، زندگی را به استانداردهای عالی ارتقاء داد. دانش اکنون کالای استراتژیک است . مدت این دوران را دانشمندان مدیریت، نزدیک به 50سال پیش بینی کرده اند . هنوز مرحله پنجم پیش بینی نشده است که چه چیزی به عنوان کالای استراتژیک مطرح خواهد شد . سه کالای استراتژیک قبل از دانش ،( شکار و کشاورزی و صنعت )بوده است.
پیشنهاد می کنم به موازات مطالعه در حوزه های موردعلاقه خود که بدیهی است رشته حقوق است ، افقی باز کنید به مطالعه در حوزه های غیرمرتبط . ببنید که در عوالم دیگر علم چه غوغایی است . زمان ما که بود ما را فریب دادند . گفتند حقوق بهترین رشته است. ولی غافل از اینکه در رشته های دیگر بهترین هایی وجوددارد که با دراختیارداشتن آن دانشها ، نگرشها و بینشهای دیگری به دست می آید و جلوه های زیباتری به زندگی می بخشد. روانشناسان می گویند دنیای بیرونی ما که برای خود ترسیم کرده ایم بازتاب دنیای درونی ماست.
یکی از موفقیتهای من عدم قبولی در کنکورارشدحقوق بوده است . چون اگر ارشد حقوق می گرفتم شاید غروردرونی اجازه نمی داد از ترم اول خود را مشتاق تحصیل در رشته مترجمی بدانم و در کلاسهایی شرکت کنم که همکلاسی های من خیلی جوانتر از من بودند .
مارسی من همین جاست به شرطی که افکار خود را بتوانم تغییر دهم وزندگی من براساس همان افکار تغییر یافته دگرگون شود.
زیاد نوشتم . منتظر کامنتهای زیبای شما در آینده هستم.پیروز باشید!
آقای کشکولی رو به دوستان معرفی می کنم:
دارای مدرک حقوق خصوصی از دانشگاه تربیت مدرس /قاضی دادگستری/استاددانشگاه آزادملارد و پیام نورکرج/مولف کتاب قانون داوری تجارت بین الملل/ مولف مقالات متعددحقوقی
سلام تیمور جان:
امروز به لطف ارتباط با شما بابعضی از دوستان ازجمله آقایان حسینی آذر, ابراهیمی قوشچی, حجازی, انجم روز , مزارعی وبعضی ازدوستان که گوشیشون خاموش بود تماس گرفتم وباصحبت های زیادی ازگذشته ها داشتیم تجدید خاطره شد و یک روز خوب و بیادماندنی بود راستی من عکس های باکفیت وشفاف زیادی از دوران دانشجوی مربوط به همایش هایی که با حضور پروفسور اتونف, دکتر کاتوزیان و... در محوطه باغ ارم تشکیل میشد دارم که در اولین فرصت برای شما ازطریق ایمیل ارسال میکنم .
ما فاتحان شهرهای رفته بر بادیم
باصدایی ناتوان تر زان که بیرون آید زسینه
راویان قصه های رفته از یادیم (اخوان ثالث)
شماره تماس برای دوستان:
همراه 09166176063
منزل 06113784514
دفتر 06113799627
ایمیل gh_k1347@yahoo.com
سلام:
بفرست بیاد از اون آثارباستانی
عکس جدید هم بفرست بیادداداش!
کریمی الان تو اهواز حال می کنه . کارمند دولت شدن و استاد شدن هم موجب تحرک جغرافیاییه .
یکشنبه 22 آبان1390 ساعت: 16:53 | توسط:غلامرضا کریمی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سلام تیمورجان: اگه اواخر اردیبهشت ماه باشه فکر کنم بوی بهارنانجی که خیابونها رو عطراگین میکنه خاطره انگیز میشه ![]() | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ــــــــــ پاسخ: چه چشم پاسخ است ازاین دریچه های بسته ات برو که هیچکس ندا به گوش کر نمی زند سلام داداش . چی چی بوی بهار و نهار نارنج ؟! بعضی ها اصلا تلفن جواب نمی دن . حالا شما انتظار داری بیان و بهارنارنج بریزن تو چایی ؟ اگه کسی می خواد دور هم جمع بشیم خودمون جمع می شیم . چی کار داریم به بقیه . ۵ نفری یا ده نفری دور هم جمع می شیم
|
این هم از جناب آقای حسین حجازی
یکشنبه 6 آذر1390 ساعت: 23:19 | توسط:سید حسین حجازی | ||||
سلام مدتی بود می خواستم باهات ارتباط برقرار کنم ولی وقت نمی شد امشب آقای علی خندانی به منزل ما تشریف آوردند ذکر خیری از شما شد وارد سایت شدیم از ابتکار عملت خیلی خوشحال شدیم ولی از مرور سایتت یه سوالی برامون پیش آمد .جریان شماره دانشجویی ها با شاخه گل چی بود ؟ ولی در عین حال جذاب بود از خاطرات دانشجویی گفتیم اگه بتونی یه گردهمایی تشکیل بده ما هم مشتاقیم و کمکت می کنیم .من هم جهت اطلاع کارشناسی ارشد خصوصی از دانشگاه ملی کاشان گرفته ام فعلا عرضی نیست از طرف خود و آقای خندانی برات آرزوی موفقیت داریم .خداحافظ ــــــــــــ پاسخ: سلام جناب آقای حجازی چشم جدول رو در مورد شما اصلاح می کنم امیدوارم به فکر مدارج علمی عالی تر هم باشید .همچنین برای همه دوستان سلامتی و شادکامی آرزو می کنم و امیدوارم همه عاقبت به خیر بشن. در مورد شماره دانشجویی و گل که پرسیده بودین باید بگم که همه مطالب این ئوب با اجازه غیابی دوستان درج شده و اعلام شده که اگر دوستان و دور و بری های ایشان راضی نباشند هر امری در مورد مطالب مربوط به ایشان را حذف/اصلاح می نمایی. . دونفراز خواهران خواسته بودن که اسم ایشون رو بنابه دلایلی که اعلام نموده بودند حذف کنیم و ما هم اطاعت کردیم و برای اینکه جدول خالی خالی نباشد یه گل هم اضاف کردیم . ذکر خیر؟ گویند ذکر خیر "زمانی " در انجمن هرچندسالهاست ز یاران جدا منم موفق باشید . حاج حسین برامون چند تا از او عکسهای بدحجاب (منظورم با لباس ورزشی است در میدون فوتبال دانشکده)فرستاده . باشه برای یه فرصت دیگه. دوستی از یادگاران سقید نیروی دریایی |
یکشنبه 6 آذر1390 ساعت: 7:27 | توسط:حمید رضا فدایی | ||||
سلام جناب اقای زمانی : وبلاگتون خیلی جالب وباحاله . راستی فلکه علم شیراز هم یه مقدار تغییر کرده که حتما استحضار دارید. و باید بگم که هم کت شلوار به شما میاد و هم اسپورت.![]() |
پاسخ:
حمیدجان سلام.
حمید بچه باحال شیراز از یادگاری های ما در نیروی دریایی است . دوستان نیروی دریایی ما همیشه دریایی بودند همیشه خوب . خاطرات نیروی دریایی همیشه دریایی است . شهدای نیروی دریایی هم همیشه دارای ثواب دوبرابرشهدای نیروهای دیگر هستند.
حمیدجان چه کنم . زبان انگلیسی خوندن هم افکار منو تغییر داد هم احوال منو هم لباس پوشیدن منو
دانشجو یعنی همین . یه بار هم که با این لباسها رفته بودم دادگاه قاضی بهم گفت این لباس ها در شان وکیل نیست .
دکتر در اقتصادکشاورزی
پنجشنبه 10 آذر1390 ساعت: 7:26 | توسط:محمود احمدپور برازجانی | ||||||||||||||||||||||||||||||
سلام تیمور جان پاسخ: بچه ها محمود از دوستان خوب خوابگاه ما بود . ما اتاق ۹۰۳ بودیم و اونها هم در اتاق ۹۰۲ روزهایی با هم گذرانده ایم . سال ۸۸پاییز که رفنته بودم تهران . در انقلاب قدم می زدم دیدم منو صدا کرد . محمود دکترا گرفت و در زابل تشنگان علم رو سیراب می کنه محمود از کلمه سلول استفاده کرده . محمودجان ما که زندانی نبودیم داداش از این واژه استفاده می کنی؟ این هم از همسایه خوب رشته ادبیات ۷۱شیراز
پاسخ: سلام برادر خوب من ! من از شاگردان دکتر بحتویی هم بوده ام. انجمن ادبی شاعران انقلاب اسلامی شیراز هم رفت و امد داشتم. نقده هم یکسال دانشجوی ادبیات فارسی بوده ام بعد که مدیریت بازرگانی قبول شدم انصراف دادم. پس زیاد هم با هم غریبه نیستیم. ادبیات همه چیز ماست . ادبیات موجب سیالی و روانی تفکرو اندیشه است . ملتی که ادبیت ندارد هویت ندارد . اون متن ادبی شعرگونه رو آنلاین نوشته بودم . منتظریم دوستان انتقادات خودشونو در مورد وبلاگ بنویسند و برامون ارسال کنند.باز هم به وبلاگ خوتون سربزنید. موفقیت و شادکامی شما آرزوی دیرینه ماست . باز هم بر و بچه های مامایی
|
پاسخ:
سلام دانشجویان با حال !
خوشبختانه هیچکدوم از دوستان من که همه شون خواهران و برادران من هستند ٬ منو فراموش نکرده اند . بعد از ۱۸ یا ۱۵ سال بعد هم تماس می گیرند و خاطرات پیدا و پنهان رو دوباره زنده می کنیم . بعضی ها هم یواشکی سرک می کشند و خیال می کنند ما نمی دونیم به وبلاگ سرزده اند و یاد دوستان رو زنده کرده اند . / به هر از اظهارشگفتی شما خیلی خیلی ممنونم / پیروز باشید
بچه ها بیایید ببینید کی اومده
یکشنبه 18 دی1390 ساعت: 23:35 | توسط:ٍٍٍٍٍٍٍٍٍکرامت حیدری | ||||
سلام تيمورجان خدمت برادرعزيز عرض كنم وروديهاي 1371دانشكده حقوق دانشگاه نوابغ علمي بودنداساتيدبزرگواري داشتيم اميدوارم اساتيدمحترم كه حق زيادي برگردن مادارندوهمكلاسيهاي گرامي درپناه خداوندسالم وتندرست باشند باتشكراز زحمات جنابعالي.بااحترام كرامت حيدري |
سلام کرامت جان !
خیلی لطف کردی به این کلبه مجازی سر زدی. باز هم از این کارها بکن . راستی از شیراز چه خبر . بزودی می خوام شیراز بیام .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اون یه فنجان چایی ما رو به یاد کلاس تعارض قوانین دکتر مردامی می اندازد . پاییز سال۱۳۷۴ بود . کلاس پر بود . کرامت با عجله داخل شد . دکترمردانی با لهجه شیرین لری پرسید کجا بودی آقا ؟ کرامت با لهجه قشقایی گفت : استاد ! مهمون داشتیم.
کلاس از خنده پرشد.حدود ۶۰نفر در کلاس بودیم
دکترمردانی گفت: مهمانت را چرا نیاوردی آقا؟
کرامت:نمی شد . چایی می خوردیم استاد!
شلیک خنده تکرار شد . فتاح از همه بیشتر دیدم می خندید .
کرامت مثل بهرام زحلی در خوابگاه ملاصدرا ساکن بود . ملاصدرا روبروی دانشکده مهندسی بود که کلاسها هم همونجا تشکیل می شد.
درس ادامه پیدا کرد.
دقایقی بعد ارکیا اومد .دکترمردانی پرسید :آقاش ما هم مهمون داشتید؟
- نه !
باز همه به شدت خندیدند.
ارکیا هم همشهری کرامت بود. هرد قشقایی و هردو فیروز آبادی
اون یه استکان چایی رو به خاطر ذکر این خاطره نوشتم. الان کرامت ساکن شیرازه . کارمندگمرکه آقا
این هم از آقای بزی
چهارشنبه 21 دی1390 ساعت: 21:4 | توسط:محمد رضا بزی | ||||
سلام اقای تیمور زمانی ازبلاگ شما دیدن کردم خدا خیرت بدهد یاد باغ ارم ودوستان همکلاسی دل امد را شاد می کند .زندگی صحنه پیکارو هنرمندی است هرکسی نغمهخود خواند وازصحنه رود خرم ان نغمه که مردم بسپارند بیاد. سلام بزی عزیز! ممنون از کامنت خوب شما! ـــــــــــــــــــــــ بزی بچه زابل بود . در خوابگاه قدس جز نفرات اول بود که باهاش آشنا شدیم . با بچه های ارومیه هم اتاق شده بود . اونا اکترونیک و کامپیوتر می خوندند و بزی هم حقوق . بزی عاشق دوشاب بود با ماست قاطی می کرد و می خورد . الان هم قاضی شده در زاهدان . ارشد خصوصی هم می خونه (چشمک)
|
راه دستیابی
یکشنبه 25 دی1390 ساعت: 15:27 | توسط:مجتبی | ||||
عکس ها عالی بود. فقط یه سوال؟ چجوری می شه از رشته هایی که اونجا تدریس می شه با خبر شد؟راه دست یابیش چیه؟ |
پاسخ: چشات قشنگه آقا مجتبی
------------------
می تونید برای کسب اطلاع دفترچه کنکور تهیه کنید و آخرین اطلاعات رو از دفترچه مرحله ۲ یا شماره ۲ کنکورسراسری به دست بیاورید . ممنون که به گلهای باغ ارم سرزدی
رییس کودتا در اعتصاب دانشجویی(!)
دوشنبه 3 بهمن1390 ساعت: 15:58 | توسط:سعید اشرف زاده | ||||
سلام تیمور خان زمانی نازنین دوست دارمت خیلی زیاد مثل همون موقع و دلم می خواد این طبع شاعرانت درحوزه حق وناحق تبلور پیدا کنه وبا زبان شعر از حق طلبی ها وحق کشی ها بگی . پاسخ: سعید اشرف زاده ورودی ۷۰ بود و در شکل دادن به اعتصاب دانشجویی برای بازگرداندن دکتر غزنوی نقش پررنگی داشت .باید بعدا مطالب مبسوطی از این خاطرات باید بنویسم . |
این هم از آپلود
شنبه 8 بهمن1390 ساعت: 21:58 | توسط:غلامرضا کریمی | ||||
سلام تیمور جان
| |||||
شنبه 8 بهمن1390 ساعت: 21:40 | توسط:غلامرضا کریمی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سلام تیمور جان
سلام کریمی جان . برای یافتن اطلاعات لازم و بارگذاری دراین کلبه مجازی زیاد زحمت کشیده ام و جستجوهای لازم به زبان های فارسی و انگلیسی انجام شده . رفته رفته به اعتیاد تبدیل شده بود که خوشبختانه با خراب شدن مادربرد نوت بوک این اعتیاد منتفی شده .اون روز آپلود کردم عکسهارو . کدهای لازم رو هم برای درج تصاویر گذاشتم و ابتدا تغییرات ثبت نشد . ثبت موقت کردم ولی بغدا دیدم اپللود نشده . منتظر فرصتی هستم هم عکسهای ارسالی شما رو هم عکسهای ارسالی حاجی حجازی و آقای قیاسوند رو بزارم تو وب . چون این عکسها خاطراتی رو زنده می کنه . از اینکه دایما با ایمیلها و کامنتهای خودتون منو شرمنده می کنید متشکرم. ورودي هاي 1390 شيراز/ ماشاءالله
زنده باد آقای امین عباسی
صدتا سلام ممنونم که به وب عاشقان بیدل سر زده اید هرگز فکر نمی کردم این وبلاگ اینطوری اثرگذار باشه هرگز باور نمی کردم که دوستان قدیمی اینگونه من دانشجوی شلوغ و بازیگوش رو به یاد داشته باشند هرگز تصور نمی کردم خاطرات ما به نسل بعد از ما نیز سرایت کند هرگز باورنداشتم دنیا اینطور بمونه فاطیما
سلام منم از حقوقی های89 شیرازم خوشحال میشم اگه ما رو لینک کنید ممنونم موفق باشید سلام خواهرخوب من ! خیلی ممنونم که ما رو لینک کردید . متقبلا شما هم لینک شدید . باز هم سر بزنید و کامنت هم بزارید و سلام ما رو به استادان ما هم برسونید |