بنام خدا
✅ پرونده ی(خانه اجنه)
گاهی لازم است تجربیات خود را همراه با خاطرات بنویسیم شاید برای عزیزی مفید باشد و گره از کار مسلمانی بگشاید
✅ ١-خانمی با با در دست داشتن گواهی حصر وراثت شوهرش و ۹ فقره قولنامه و سند رسمی مالکیت مالک اولیه مراجعه کرد که برای انتقال سند به نام وی اقدام کنیم .
دیدم قولنامهای از صاحب سند در دست نیست.
بنابراین برای نوشتن قولنامهای باید فکری میکردیم یعنی جعل.
ما درصدد تکمیل واقعیت بودیم نه در صدد تحریف واقعیت. بنابراین نمیشد به آن جعل گفت.
✅٢- دادخواست آماده شد همراه با ضمائم که از جمله آنها نوشته عادی بود که شوهر خانم در زمان حیات خودش اقرارنامهای نوشته بود که از بابت مهریه, منزل مسکونی را به همسرش واگذار کرده است و برای اینکه در امر ابلاغ مشکلی پیش نیاید همه خواندگان را مجهول مکان اعلام کردیم.
✅٣- در مراجعه به اداره دارایی برای گرفتن فرم جهت اخذ گواهی حصر وراثت به ۲ فقره گواهی حصر وراثت مالک اولیه و مادرش دست یافتیم.
کارمندان دارایی پیرانشهر برای هر مراجعه کنند ای ابتدا بررسی میکردند که برای متوفی قبلا پرونده مالیات بر ارث تشکیل شده است یا نه.
صاحب سند یعنی (عبدالحسین) و مادرش (خانم ننه)خودش فوت شده بود و هریک دارای ۲ ورثه به نام اصغر و صونا داشتند.
ولی آدرس و مشخصات دیگری از هیچ کدام در دست نبود.
✅٤- زمان تقدیم دادخواست در پیرانشهر از دفتر خدمات قضایی خبری نبود و دادخواست به روال قدیم تقدیم شد.
در جلسه دادگاه با قاضی صحبت کردیم که خواهان و دو دختر یتیمش مستحق هستند و خواهش کردیم به کارشناسی ارجاع نشود چون ضرورتی نداشته و آنها نیز پول کارشناسی نداشتند.
دادنامه صادرات شد ولی مساحت این منزل پر ماجرا را که ١٠٣/٥ مترمربع بود قاضی به اشتباه نوشته بود ١٣٠/٥مترمربع.
✅٥- درست سه ماه طول کشید تا قاضی که در مسند عدالت نشسته بود دادنامه را اصلاح کند.
هر روز به سراغ پرونده میرفتم ولی آقا امروز فردا میکرد .
برای قاضی بیخیال فرقی نداشت که کار ما را زود انجام دهد یا دیر , ولی برای بیوه زنی که با دو دختر یتیم در تبریز در به در به دنبال منزل استیجاری بودند و خریداران گفته بودند که بدون سند از وی منزلی نمیخرند خیلی حیاتی بود.
قاضی اگر این بینش و بصیرت را داشت که (زود انجام دادن)( کار خوب) ثواب بزرگی دارد و موجب اجابت فوری دعا میشود(انبیاء/٩٠) در اصلاح دادنامه ثانیهای درنگ نمیکرد.
کار چقدر بود؟ سه چهار سطر.
چقدر زمان میبرد؟ حداکثر ۱۰ دقیقه.
با قاضی هم نمیشد هر روز عربده کشی و دعوا کرد. هر چقدر هم شکایت کنی کسی گوش نمیدهد.(این راهها رو رفته م)
✅٦- بعد از قطعیت دادنامه غیابی و ابلاغ از طریق نشر آگهی کار به اجرای احکام مدنی رسید که برخی فکر میکنند خیلی آسان است و همه کارها انجام شده و اجرا کاری ندارد در حالی که اجرا سختیها و ظرافتهای خود را دارد.
✅٦- بعد از قطعیت دادنامه غیابی, ابلاغ از طریق نشر آگهی کار به اجرای احکام مدنی رسید که برخی فکر میکنند خیلی آسان است
و همه کارها انجام شده و اجرا کاری ندارد در حالیکه اجرا سختیها و ظرافتهای خود را دارد.
✅٧-بهشتی
استاد ما مرحوم بهشتی که در زمان تحصیل ما (٧١ تا٧٥)قاضی دادگاه شیراز و سپس وکیل بود پس از تدریس آیین دادرسی مدنی خیلی اصرار داشت که اجرای احکام را نیز تدریس کند ولی ما که در زمان جاهلیت به سر میبردیم قبول نکردیم.
بهشتی گفت که دانشجویان دانشگاه آزاد اصرار میکنند که اجرا احکام نیز تدریس شود ولی شما اصرار دارید تدریس نشود.(عقل نداشتیم)
خدا رحمت کند مرحوم بهشتی را که بعدا در آمریکا مرحوم شد.همان مرحوم بود که شکایت به دادسرای انتظامی قضات را به ما یاد داد
گفت استاد مبر درس از یاد
یاد باد آنچه به من گفت استاد
یاد باد آن که مرا یاد آموخت
آدمی نان خورَد از دولت یاد
هیچ یادم نرود این معنی
که مرا مادر من نادان زاد
پدرم نیز چو استادم دید
گشت از تربیت من آزاد
پس مرا منت از استاد بُوَد
که به تعلیم من اُستاد اِستاد
هر چه می دانست آموخت مرا
غیر یک اصل که ناگفته نهاد
قدر استاد نکو دانستن
حیف! اُستاد به من یاد نداد
گر بمردست، روانش پر نور!
ور بُوَد زنده خدا یارش باد!
(ایرج میرزا)
آخر بیت تو اینگونه نوشت
به یقین رفته بهشتی به بهشت
در مراحل مختلف اجرا که با سختیهای خاصی مواجه میشدم یاد آن مرحوم میافتادم و رحمتی برای وی میخواندم و به حماقت خودم در زمان دانشجویی میخندیدم
✅٨-سردفتر
از اجرای احکام نامهای گرفتم به یکی از دفاتر اسناد رسمی پیرانشهر
پسر سردفتر در کاغذ پارهای نوشت که باید ورثه صاحب سند مشخص شوند اگر زنده هستند مشخصات ارائه شود و اگر مرده اند گواهی حصر وراثت نامحدود و برابر با اصل و گواهی مالیات بر ارث.
گفتم: حکم دادگاه است. چگونه باید بدون اجرا باقی بماند؟ ولی چارهای نبود باید از دستور سردفتر اطاعت میکردیم و الا سند تنظیم نمیشد.
به پسر سر دفتر گفتم که در (صاحب سند)زمان حیات خودش فروخته است با این فرض این منزل مسکونی از میراث خارج شده و متعلق به موکل است ولی پسر سردفتر گوش نداد.
گپ زدن با پدر وی نیز تاثیر نداشت زیرا شاعر گفته:
پسر کو ندارد نشان از پدر
تو بیگانه خوانش مخوانش پسر
✅ ٩-سردرگمی و آوارگی خیلی بد است.
با بهروز بندری همکلاسی سابق تماس گرفتم که سر دفتر ۶۶ بوشهر است .
رفیق دانشگاهی ما گفت که ما چنین حکمی را اجرا میکنیم و اگر تقصیری باشد میاندازیم به گردن دادگاه . دفاتر منطقه شما میترسند و شجاعت به خرج نمیدهند
✅١٠- مدتها از این و آن مشورت گرفتیم چاره ای یافت نشد.
آخرش در نقده با یکی از سران دفاتر صحبت کردم گفت بیاور دفتر ما .ما اجرا میکنیم.
من خوش خیال هم نیابت گرفتم از پیرانشهر به نقده .
وارد اتاق آقای سردفتر که شدم دیدم به به پاها رو انداخته روی میز.
- سلام
- سلام
' بفرما
من هم فرماییدم.
چای کهنهای از فلاکس به استکان ریخت. با اکراه خوردم. نامه را پاراف کرد و ارجاع داد به دفتریار
چرا از پیرانشهر آوردهاید به نقده؟
دفتریار پرسید.
من هم بودم همینو می پرسیدم.
بعضا خیال میکنند اگر سندی را سردفتری تنظیم نکند به سراغ دفتر دیگری بروند, کار درست میشود.
در روستایی که تبدیل به شهر شده بود به تازگی دفترخانهای دایر شده بود .
شنیدم بعضی از مردم پیرانشهر برای تنظیم سند مشکل دار به آنجا رفته بودند و خیال میکردند که سردفتر تازه کار است و سند مشکلدار هم تنظیم میکند غافل از اینکه دفتریار با تجربهای در تشکیلات خود داشت.
به دفتر یار گفتم که صاحب سند در زمان حیات خود ملک را فروخته است..
مشکلات سردفتر سابق را به وی یادآور شدم.
تلفنی از یکی از کارمندان اداره ثبت مشورت گرفت گفتند که چون در زمان حیات خود ملک را فروخته است نیازی به گواهی حصر وراثت و مالیات بر ارث نیست.
سردفتر به من گفت که چون در دادنامه قید نشده است که مالک در زمان حیات خود واگذار کرده است, بهتر است از دادگاه یه گواهی بگیرید.
به دفتریار مشورت دقیقی داده بودند ولی قلم در دست کسی است که پشت میز نشسته است و در تنظیم سند, موقعیت خود را هم در نظر میگیرد که فردا بازرس اداره ثبت برای وی مشکل درست نکند.
✅١١-درد بازرسی
به خاطر این (بازرسیها و و شایعه رشوه گرفتن در زمان امتحان و همچنین به علت علاقه به ادامه تحصیل و بیزاری از نگه داشتن بایگانی پروندهها و حافظ اسناد مردم شدن) دلایلی بودند که مرا در زمان بعد از فارغ التحصیلی نسبت به امتحان سردفتری و اشتغال به این شغل کاملاً بیعلاقه کرده بود و الا دفاتر در زمانی که ما فارغ التحصیل شده بودیم درآمد خیلی خوبی داشتند .
همچنین قبل از ایجاد سامانه در ثبت اسناد, تخلفاتی در دفاتر انجام میشد که هرگز ما از آنها اطلاعی نداشتیم مثل تنظیم سند وکالت برای مرده به تاریخ قبل از وفات😳
✅١٢- بعله. در دادنامه به صراحت درج نشده بود که (عبدالحسین) منزل خود را در زمان حیات خود فروخته است.
به دادگاه رفتم قاضی گفت که من چرا گواهی بدم قاضی سابق که خودش حکم داده , بیاید و گواهی بدهد.
😘 آفرین به این عقل کل.😘
جالب اینه که بعضیها حین مذاکره برای وکالت وقتی برای کم کردن یا حتی ندادن پول مذاکره میکنند میگویند که وکیل چه کار میکند فقط یک امضا میزند و یا اینکه در دادگاه ۵ دقیقه صحبت میکند ولی این حرفهای تلخ و دوندگی ها و معطلی ها و هزینه ها رو نمی بینند
قاضی جدید به قصد تمسخر این را به من گفت
که قاضی سابق خودش بیاید امضا کند
در این اثنا هم از اجرای احکام نامهای گرفتم که وراث (عبدالحسین) و(خانم ننه)مشخص شوند
نامه را دادیم دست آقایی که در دفتر ما برای خودش عریضه مینوشت و کرایه نمیداد پول هم بهش میدادیم همزمان به همسایه هم مشتری ارجاع می داد و مشتریهای ما را نیز از سر به در میکرد و همین کارها موجب اخراجش شد.
گفتم :برادر جان این استعلام را ببر از ثبت احوال جواب بگیر!
- الان؟
آره دیگه .پس کی؟
-فردا اول وقت می برم.
آقا حاضر نبود وقت خودش را صرف کاری کند که قبلا ۲۰ درصد از حق الوکاله را گرفته بود.در کمین مشتری بود برای خودش
جواب نامه را فردا آورد و گفت که برای استعلام هر نامه نیز ۲۰ هزار تومان نیز پول گرفتند
معلوم شد (عبدالحسین) پسری دارد به نام (اصغر)و (خانم ننه) که تنها دختری به نام (صونا) داشته که مرحوم شده و( صونا)نیز پسری دارد به نام (جعفر).
با توجه به کد ملی آنها در پاسخ کتبی ثبت احوال به دفتر خدمات قضایی رفتم و تلفن و آدرس هر دو را پیدا کردم .
❌ کاش این اطلاعات را قبل از تنظیم دادخواست داشتم❌
با (اصغر) که ساکن تهران بود تماس گرفتم
- اصغر!
- جون اصغر!
- بابات یه خونه فروخته. حکم گرفتیم برای تنظیم سند ولی انحصار وراث لازم داریم
- آره .خیلی وقته فروخته. من ارومیه هستم تهران برسم برات میفرستم.
به جعفر هم زنگ زدیم.
در این میان طاهره خانم شماری اصغر و جعفر را گرفت و شد موی دماغشان
✅١٣- یک میلیون تومان/ دو میلیون تومان
طاهره خانم که با اینها تماس گرفته بود زن اصغر گفته بود که گواهی را دادیم دست خانمی در دفتر اسناد رسمی برای پیدا کردنش یک میلیون تومان پول طلب میکند
ماجرای پول را به جعفر گفتیم .
جعفر گفت اصغر اونطوری نبود مثل اینکه معتاد شده. پولکی شده.
بعداً زن جعفر هم با طاهره خانم تماس گرفته بود که شوهرم برای تنظیم وکالتنامه باید به (ارومیه) برود و هزینه رفت و برگشت هواپیما ۲ میلیون تومان میشود.
طاهره خانم ساده بود .
گفت بود فقط می تونم ١/٥ تامین کنم
به طاهره خانم گفتم بهش میگفتی تو تهران نمیشد وکالت بدهد؟
حالا به نظر شما من هم باید بگم جعفر معتاد شده؟
عجب بساطی!
✅ ١٤-داشت عباس قلی خان پسری
پسر بیادب و بیهنری
پشت کالسکه مردم میجست
بی جهت او دل مردم میخواست
با این کار اصغر یاد این شعر ایرج میرزا افتادم .
گفتم خدایا خودت عاقبت مونو بخیر کن!
پیام کوچولو(یعنی sms) فرستادم به اصغر و گفتم که شماره کارت بفرست ولی من گواهی حصر وراثت با دو شرط میخواهم یکی( برابر با اصل بودن) دوم (نامحدود).
نه من میخواستم پول بدهم نه اون به من گواهی با اون شرایط میفرستد.
اون حرفی زده بود منم حرفی زدم.
خواستم دلش خوش بشه فقط همین.
البته باید بگم اصغر به من هم اس فرستاده بود و پول خواسته بود
من هم گفتم که اگر حقه بازی کنی آدرس و کد ملی و شماره تلفن و همه مشخصات شما را داریم.
اون هم پیام زد که با این شرایط ندارم
✅ ١٥-جعفری دیدم که بر جعفر سوار
جعفری میخورد بر جعفر گذشت
رسیدیم به جعفر.
جعفر ابتدا میگفت که همکاری میکنم بعداً که زن جعفر به طاهره خانم زنگ زده بود و پول بلیط رفت و برگشت هواپیما خواسته بود جعفر میگفت که به من ربطی ندارد (عبدالحسین) دایی من بوده و خونه را فروخته و به من هیچ ربطی ندارد.
کار در ظاهر سخت میشد ولی باید چاره ای میاندیشیدیم .
خدا به ذهن خلاقیت داده .حالا اگر جعفر هم همکاری نمیکرد میبایست با مدارک به دست آمده علیه جعفر هم دادخواست میدادیم که هزینه بردار و زمان بر بود.
✅ ١٦-معجزه پیامک
به جعفر پیام دادم:
سلام آقای....( نام فامیلی جعفر را نوشتم که احساس غرور و بالندگی کند)
بعد نوشتم که این خانواده مستحق هستند و این خانم با دو دختر یتیم در تبریز مستاجر است و هر خدمتی که به این خانواده انجام دهید اجرش را از خود خداوند متعال دریافت نمایید
ذهنیت آقا جعفر با این پیامک تغییر کرد و قبول کرد که همکاری کند ولی میگفت که با وکیل خانوادگی آنها صحبت کنیم اگر ایشان اجازه داد امضاء میکند و الا امضاء نمیکند.
به وکیل جعفر زنگ زدیم و ماجرا را گفتیم.
در پروفایل جعفر هم دیدم که آقا رفته ترکیه و با کراوات عکس گرفته. معلوم بود وضع جعفر توپ توپه.🏀🏀
خب. چه احتیاجی به دو میلیون تومان یک زن فقیر و بدبخت و بیکس با دو دختر یتیم داشت؟
✅ ١٧-خانه قدیم
عبدالحسین و دارودستهاش اهل مرند و یکان علیا بودند.
پیرانشهر در زمان شاه معروف بود به( خانه).
(خانه) فقط دارای یک خیابان اصلی بود که پهلوی نام داشت و و بعد از انقلاب شده (امام)
گویا این خیابان قدیمی محل نگهداری کندوهای زنبور عسل بوده و از این بابت معروف شده به (زرگتن) . در زبان کردی به زنبور میگن (زرگته)
ترکیب جمعیت نیز نصف کرد و نصف آذری بوده که با صفا و صمیمیت روزگار میگذرانیدهاند .
بخشی از این آذریها از یکان علیای مرند بدانجا کوچیده بودند برای خود کار و کاسبی راه انداخته بودند.
جنگ ایران و عراق باعث مهاجرت و به هم خوردن ترکیب جمعیت قبلی شد.
بعد از جنگ روستاییها یواش یواش به شهر آمدند و بعد از احداث بازارچه در سال ۷۹ این شهر کوچک با انفجار جمعیت مواجه شد. قیمت املاک نیز بالا رفت طوری که املاک پیرانشهر به نسبت سهم خود از برخی املاک تهران هم جلو زده.
✅١٨-دادخواست گواهی حصر
دادخواست حصر وراثت برای متوفیان پرونده که هویتشان مشخص شده بود تقدیم شد و به عمد به خاطرات درد سر رفت و آمد به دادگاه پیرانشهر ارسال شد.
یکی از اعضا شورا معلم بازنشستهای بود.
- آقای زمانی!
طوری مرا خطاب کرد که انگار از من طلب دارد.
- اینها که اهل مرند هستند و در ارومیه فوت شده اند چرا به اینجا دادخواست دادین؟
این پیرانشهریها که استشهادیه امضا کردند این مرندیها را از کجا میشناسند؟
من این پرونده ها را میفرستم به ارومیه.
چارهای نبود جز تقدیم دادخواست به ارومیه و هزینه جدید .ارجاع پرونده با قرار عدم صلاحیت زمانبر بود.
کارهای شورای حل اختلاف ارومیه را هم یکی از وکلایی که قبلاً کارآموز ما بود و الان دوست صمیمی شدهایم کمک کرد که انجام شود
کارهای دارایی نیز که خیلی ساده بود ولی رفت و آمد برام سخت و مشقت آور شده بود چون زمستان بود و من بی ماشین هستم.
حتی قبلا برای کار برای همین پرونده که مستقیم به اداره دارایی رفتم کارمند مربوطه (گواهینامه مالیات بر ارث)را از سیستم استخراج کرد ولی گفت چون نامهای از دادگاه نیاورده ای تحویل نمیدم. جلوی چشمم کاغذ را پاره کرد و به سطل آشغال انداخت😳
( عجب معرفتی) بابا جان کاری که ضرری به گاو و گوسفند ندارد نباید زیاد تشریفاتی بشه. کار مردم باید زود راه بیفتد ولی نمیدانم چرا بعضیا مثل من مریض هستند. حالا صد رحمت به من.😁
✅١٩-فیلم سینمایی
ما ذره ذره در پرنده پیش میرفتیم .
چون اطلاعات لازم را نداشتیم.
از هر زبانی هم حرفی تلخ میشنیدیم که با صد من عسل نمیشد بخوریم.
جعفر از فرنگ برگشته بود ارومیه و صبح زود کله سحر رفتیم در جایی که گفته بود پایینتر از (مرکز)مستقر شدیم.
هنوز مغازه دارها مغازههای خود را باز نکرده بودند.
جعفر آدرس مغازهای را داده بود.
مغازه دار آمده بود و جعفر بعداً آمد.
روی میز , یک بشقاب انگور گذاشته بودند. تعارف کردند ولی شاه عبدالعظیمی. حالا گفتند که ناهار هم مهمان ما هستید. 😳 کدوم ناهار کدوم شام.
به جای این تعارفها بیا کار ما رو راه بنداز قربون شکل ماهت برم.
جعفر گفت که منتظر باش وکیل ما بیاید و با او صحبت کن. اگر او تایید کرد ما وکالتنامه امضا میکنیم
شده بود فیلم سینمایی.
جعفر با میزبان ته مغازه قدیمی نشسته بودند. من با آقای وکیل که زیادهم قیافش به وکیل نمیخورد جلوی دوربین قرار گرفته بودیم با هدایت منشی صحنه و کارگردان و صدا بردار.
دیالوگ شروع شد:
وکیل جعفر:
اینها چهار ورثه هستند ولی در گواهی حصر وراثت فقط اسم جعفر آمده.
- در اسناد ثبت احوال فقط اسم جعفر در سجل مادرش ثبت شده . ما هم که به دنبال گواهی رفتیم فقط اسم جعفر در گواهی حصر وراثت درج شده.
بعداً وکیل جعفر علی رغم گیج بودنش به من گفت: جعفر میتونه امضا نکنه و بگه ۵۰ میلیون تومان بده و الا امضا نمی کنم
بهش گفتم: این خانواده مستحق هستند و یک زن با دو دختر یتیم در تبریز زندگی میکند.فک کردی که این خونه کلنگی با ۱۰۳ متر مساحت , آن هم در پیرانشهر چقدر ارزش دارد که ۵۰ میلیون تومان به جعفر بدهیم.
لبه پیراهنم را از زیر دکمه دوم از بالا گرفتم و به وکیل گفتم اگر اونها مستحق نبودند الان من اینجا نبودم اینجا هم به خرج خودم آمدم و این ماشین را دربست گرفتم.
حالا آقای وکیل قبول کرد و جعفر نیز قانع شد جعفر گفت که برو دفترخانه .کارها رو ردیف کن . سند وکالت آماده شد من میام.
بعداً جعفر به دفترخانه آمد و ابتدا گفت که عکسی از وکالت نامه بگیر و به وکیل بفرست قبول کرد من امضا میکنم.
چارهای نبود بعد از ارسال عکس و تایید وکیل, آقا جعفر امضا کرد.
❌ وقتی در سال ١٣٨٠ تازه وکیل شده بودم عموی بیسوادم که کامیوندار بود میگفت که وکالت مگه چیه. یک ورق کاغذه دیگه. بعداً خودش برای تنظیم سند ماشینش به همراه من ۵ سال در این دادگاهها دوید که خودش داستانی دارد.❌
حالا آقا جعفر برای امضای یک ورق کاغذ که این همه راه را طی کرد در آخر به من گفت که اگر آن پیامک را به من نمیفرستادی من هرگز امضا نمیکردم چون به من هیچ ربطی ندارد و دایی من که در زمانهای حیاتش ملکش را فروخته و فوت شده . سند به من هم هیچ ربطی ندارد
✅ ٢٠-پروانه
شوهر طاهره خانم (آقا نقی)جانباز بود و موتوری داشت و با موتور کارهایش را انجام میداد.
در اثنای رفت و آمد به ارومیه متوجه شدیم که در قوانین مربوط به جانبازان با معرفی بنیاد, شهرداری یک بار پروانه ساخت مجانی صادر میکند.
مشتاقانه به بنیاد رفتیم و تا معرفینامه بگیریم ۱۰ روز طول کشید. شهرداری در مقابل این نامه کور و کر و لال بود.
طاهره خانم به هر طریقی بود ۸ میلیون تومان جور کرد تا پروانه ساخت صادر شود
✅٢١-طاهر
طاهر نوجوانی بود که در دوره هنرستان منشی پاره وقت ما بود. طاهر نقاش هم بود نقاش تابلو. بعداً رفت راه و ساختمان خوند و الان مهندس است.
کارهای نقشه و شهرداری مربوط به این پرونده را تا صدور پروانه ,طاهر انجام داد. در مدتی که دنبال کار ما بود طاهر بنر تبلیغاتی داخل شهرداری را پاره کرده بود که روی آن اسم ۸نفر از مهندسین نوشته شده بوده که مردم فقط به آنها مراجعه کنند. حرکت داش مشتی طاهر باعث شده بود که کارمندان شهرداری کار پرونده را انجام ندهند.
آخر سر خودم به شهرداری رفتم و کارهای باقی مانده را انجام دادم .
طاهر یک ریال هم نگرفت میگفت:( آقای زمانی شما بر گردن ما وظیفه پدری داری)
فارسی را پاس بداریم.گفتم نمیگن( وظیفه پدری)میگن(حق پدری)
طاهر زیاد میخندید به ویژه وقتی که علیه قاضیهای خلافکار از زبان مردم شکایت مینوشتیم و می فرستادیم به دادسر انتظامی قضات. من مینوشتم و به طاهر میگفتم انگشت بزن. قاه قاه میخندید و انگشت میزد. بعد راهی پست میشد. قوانین عوض شد و با تصویب قانون نظارت بر رفتار انتظامی قضات و آیین نامه مربوطه, شاکی باید کپی کارت ملی خود را هم پیوست کند. چه بسا قاضیها و کارمندانی که به نام مردم علیه قاضیها شکایت مینوشتند و میفرستادند دادسرا. الان کپی کارت ملی می خواد.الان با مدرک هم شکایت کنید دادسرا گوش نمیدهد.
✅٢٢-این قصه پرغصه آخرش تبدیل شد به سند تک برگی.
البته قبل از صدور سند تک برگی با کارمندان شهرداری و اداره ثبت برای متراژ به منزل مسکونی رفتیم. دیدم یا خدا این منزل هرگز برای سکونت انسان ساخته نشده است😱 بلکه با نقشه درهم و برهمی که داشته سوراخ سنبههایی که ساختن , شبیه خانه اجنه است. چطور آقا نقی مرحوم با همسر و دختران خود در آنجا زندگی میکرده, خدا میداند.
من با قلم نمیتوانم خانه را توصیف کنم که چه شکل و شمایلی داشت. باید هر وقت به پیرانشهر آمدید تشریف ببرید و با چشم خود ببینید. به خدا قسم من یک ثانیه هم در اون خانه نمیتوانم زندگی کنم. به بعضی از اماکن متروک مرسوم است که میگویند خانه ارواح . ولی آنجا خانه ارواح هم نبود. خانه ی اجنه بود
✅٢٣-اگر به عقب برگردم
در حال پاکسازی منزل بودم که اوراق این پرونده را دیدم خواستم هم خاطرات را زنده کنم (غرض نقشی است که از ما باز ماند)شاید عزیزی نیاز به این آموزش داشته باشد و مثل ما متحمل اتلاف وقت و هزینه نباشد( که هستی را نمیبینم بقایی) هر چه باشد به زودی ما هم باید برویم شاید دعایی در حق ما بشود که سعدی علیه الرحمه در ادامه بیت فوق میگوید:
❤️ ( مگر صاحبدلی روزی به رحمت
کند در حق درویشان دعایی)❤️
اگر به روز اول برگردم که طاهره خانم به ما مراجعه کرد چه کار میکنم ؟
کارهای لازم را به صورت زیر فهرست کردهام تا همکار تازه کاری که وارد این گود میشود از تجربیات این حقیر استفاده کند
✅اول کم و کسری مدارک طاهری خانم را بررسی میکنم.
✅ دوم به ثبت احوال مراجعه میکنم و اطلاعات لازم را در مورد عبدالحسین صاحب سند به دست میآورم به هر حال هرچه باشد منشا اطلاعات مربوط به احوال ایرانیان در ثبت احوال است .یا اطلاعات میدهند و یا ارجاع میدهند به دادگاه که از آن طریق وارد بشویم و یا هم با روشهای بهتری که خود کارمندان ثبت احوال پیشنهاد میدهندکه اتفاقاً سهل الوصول هم است .
✅ سوم بعد از مطمئن شدن از اطلاعات لازم فورا دادخواستهای حصر وراثت مربوط به عبدالحسین و سایر وراث را در شهر محل فوت آنها انجام میدهم
✅ چهارم بعد از گواهیهای حذف وراثت دادخواست الزام به تنظیم و تحویل سند رسمی مالکیت مطرح میکنم
✅ پنجم در مرحله اجرا با در دست داشتن همه مدارک لازم با معرفی نامه اجرای احکام به یکی از دفاتر اسناد رسمی میروم
✅ششم با معرفینامه دفترخانه ثبت اسناد به شهرداری و دارایی می روم و گواهی لازم را گرفته و تحویل دفترخانه میدهم
سپس با معرفی دفترخانه به اداره ثبت اسناد و شهرداری میروم تا با کارشناسان و مهندسان مربوطه بازدید از منزل مسکونی هماهنگ بشود
✅ پس از صدور گواهی لازم تایید نقشه برای تکمیل نهایی مدارک به دفترخانه برمیگردم و و بدین ترتیب تکلیف اسناد برای صدور سند تک برگ به دفترخانه برای صدور سند رسمی شروع میشود
این همه گفتیم و در آخر بسیچ
بی عنایات خدا هیچیم هیچ
این نوشته نذر فرهنگی است و به نیت❤️ امام حسین علیه السلام ❤️تنظیم شد برای تعجیل ظهور ❤️امام زمان(عج)❤️ صلوات عنایت بفرمایید
تیمورزمانی
مرداد١٤٠٢