چگونه می توان برای اقتصاد شعر گفت؟

 

چگونه می توان به جای واژه ها ی آتشین عشق،

برای اقتصاد شعر گفت؟

به جای وصل دوست،

به  زیر خط فقر و انتهای شیب منحنی رسید؟

از انتقال خط بودجه

                      ـــ  به چپ به راست ـــ

چگونه می توان دل شکسته را

                    ز باده مست کرد؟

از اینهمه  کتابهای اقتصاد

چگونه می توان به جای پای عاشقان قدم گذاشت؟

چگونه می توان برای اقتصاد شعر گفت؟

 

 

 

  

 

شرکت عاشقانۀ گل(سهامی عام)

شرکت عاشقانه گل(سهامی عام)

در شرکت عاشقانۀ گل

گل ،سود سهام عاشقی شد

عاشق تر از این نمی توان شد

آیندۀ ما شقایقی شد

***

این است اساسنامۀ گل

گل مونس هرچه خاص و عام است

در خلوت بیکرانۀ شب

"یک بوسه و کار گل تمام است" *

***

سرمایۀ کلّ شرکت گل

آوردۀ نقدی حضور است

اسنادتجاری بهاران

در پردۀ دستگاه شور است

***

در شخصیت حقوقی گل

بنهفته تمام رنگ و بویش

پنهان ز رقیب دیو سیرت

هر دلشده می رود به سویش

***

در دفتر باد می شود ثبت

برگ گل باغ و شبنم صبح

پژواک شکستۀ دل ماست

سوز دل سنگها دم صبح

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

*  وامی است از استاد شهریار

 

 

 


 

 

اقتصادعشق

خرد شد اقتصاد دل ، در نظر کلان تو

سخت شکسته تر شدم ، ای دل من از آن تو

دور از آستان تو ، دل متغیّر است و بس

نیست ثبات او مگر، بر در آستان تو

قیمت عشق و عاشقی ، سخت گران شد از ازل

جدول عشق مانده در ، منحنی جهان تو

سود نهایی مرا ، چشم تو می زند رقم

چشم کسی ندیده است ، ای گل من زیان تو

عشق در انحصار تو،  لحظه به لحظه بشکفد

گل کند این شکوفه را ، جلوۀ ناگهان تو

از برکات روی تو ، عاشق پردرآمدم

لحظه به لحظه می رسد، روزی ام از ضمان تو

عشق تو شد نصیب من ، باز در این معامله

بهرۀ دل چه بوده جز، سختی امتحان تو

عرضه نمی کنی چرا ، چهرۀ عاشقانه را

باز به عرش می رسد ، خواهش عاشقان تو

گوشۀ چشم تو شده، بهرۀ من ، از این جهت

بهره برد "زمانی " از ، دانش هر زمان تو

.............تیمورزمانی....................