*از قصه های مردان دو شلواره*

حدود سال ۱۳۸۶ ( زن اول) به علت (عدم ثبت ازدواج زن دوم) از شوهرش شکایت کرده بود و دادگاه در آن زمان یک سال زندان داده بود.
شوهر زن به ما مراجعه کرد و اعتراضی نوشتم در حد یک صفحه و سه خط؛ که بعله، زن اول، مرا از خانه بیرون کرده است و ماشینم را نگذاشته است که بیرون ببرم و در خانه توقیف شده است. وضعیت من این است ( رانده از، در مانده بر در).
از زبان او نوشتم که ناراحتی قلبی دارم و چه در داخل زندان فوت کنم و چه در بیرون از زندان، وصیت کرده م که رباعی اخوان ثالث را روی سنگ قبرم بنویسند و این رباعی را به عنوان حسن ختام در اینجا می‌آورم و مستدعی نقض دادنامه می‌باشم:

*مردی که در این گوشه به خاک هست تنش*
*دق کرد و جوانمرگ شد از دست زنش*
*ای رهگذر آهسته که خونین دل او*
*لرزد به تنش هنوز و تن در کفنش*

نتیجه:در شعبه ۹ دادگاه تجدید نظر استان آ.غ یک سال زندان تبدیل به ۵۰ هزار تومان جزای نقدی شد


تیمور زمانی