برای اختبار وکالت آماده می شدم(تابستان۸۲)

 

 دکتر میلانبعد از این عکس که با دکترمیلان گرفتیم کیف دکتر رو زدند و دکتر کیف دیگه ای انتخاب کرد/ یادش بخیر

خواستم تصویر برزگتر شه تا خوب ببینید

ترم اول بود و ما بودیم و بیکاری / مدام عکس می گرفتیم

الان دیگه کسی سیفعلی حسینی آذر رو نمی تونه بشناسه /سال ۱۳۸۲  دم در یه سری به ما زد . اگه دم در نمی اومد نمی تونستم بشناسمش/ چون خیلی خیلی چاق شده / سال۱۳۸۸ هم که رفتم دم در اتاق کارش . در را باز کردم نشناختمش. پشت در بهش زنگ زدم گفتم سیفعلی یکی دیگه تو شعبه

بازپرسی نشسته / گفت خودمم بیاتو Bia2