درآمده ز در, وکیل خوش لباس و خوش سخن
به عطر و ادکلن همیشه جسرم و روح و جان و تن

به جای آن همه کتاب حاوی مقررات
نگاه او به گوشی و نت و هزار فوت و فن

به جای سوءظن به دل عزیز و پاک و محترم
ببین چه خوب معرفی نمود شاعر وطن

همیشه در غم اجاره و امور مالیات
از آن طرف گرفته دور او یتیم و بیوه زن

گرفته کار و بار عده‌ای دگر در این میان
میان برج و خانه باغ , تارزان شده ست و تار زن

هنوز عده‌ای حقوق خوان نشسته منتظر
که مدرکی به دست و بعله , ما و ممتحن

به خواستگاری او وکیل و نیست مدرکی به دست
نرفته راه بیستون ,شده رقیب کوهکن

چه می‌شود حکایت لطیف اینهمه وکیل
نمی‌شود به سبک تازه, تن به تن, بزن بزن

به شاعران چه ربط دارد این خروج از انحصار
به وقت گل که ساکتند بلبلان انجمن

یکی ز جمع اینهمه وکیل و شاعر عزیز
نشد( زمانی) وکیل خوش لباس و خوش سخن

تیمور زمانی
١٤٠٣/٠١/٢٦