جهان از اینهمه دروغ تاریک تاریک است
از بس مردم دروغ می‌بافند
حتی در دوردست هم چراغی روشن نیست
در آسمان ستاره ای چشمک نمی‌زند
و در این تاریکی
چهره کسی روشن نیست
در قایقی نشسته‌ایم
و از فانوس دریایی خبری نیست
به بوی گلستانه
ما را تا دل کویر سوت و کوری رساندند
صدای جریان خونم را در رگها من آنجا شنیدم
حتی رد پای شترها را من آنجا دیدم
حتی بانگی شنیدم که اسمم را فریاد می زد

باید مردی بیاید
سرشار از دانش و زیبایی
و به دنیا نور صداقت بپاشد

تیمور زمانی
١٤٠٣/٠١/٢١