ورامین
سلام. اینم شعری برای ورامین
________________________________
شنیدی دعای من ، "آمین " بگو!
ورای "ورام" از "ورامین " بگو!
از انگور شد "قلعه انگور " ، پر
از انگور هم تا توانی بخور
به یاد آور از باشگاه متین
که "معروف" از آن رفته کازان و چین
ز توپ هوایی سرآمد شده
از این توپها پر درآمد شده
درخت چنار کهنسال کو ؟
پس از او ، در این مردم احوال کو؟
ز تندیس سیمانی اش سینما
یکی یادبودی شده بین ما
من از مسجد جامع آن دیار
ندارم بجز بندگی یادگار
چه عالی شد آنجا ز "برج علا"
چه خالی شد آنجا ز درج بلا
ز دنیا و دین ، بقعه ی کوکبم
فرو ریخته هم در این مطلبم
چرا بقعه شد در ورامین خراب
تو گویی که بقعه فرو شد در آب
از آن گنبد آجری، "کهنه گل"
ربوده ز "یحیی " آزاده ، دل
ز بند علیخان به تالاب گل
تو گویی که ماه آمده خواب گل
"زمانی " کم از ویس و رامین بگو
ورامین ندیده، ورامین بگو
۱۳۹۴/۱۲/۱
+ نوشته شده در سه شنبه چهارم اسفند ۱۳۹۴ ساعت 22:25 توسط تیمور زماني
|