حقوق

          عشق

 

از گل آموختم حقوق زبان

تا سرایم ترانه های حقوق

در فضای لطیف سبز بهار

سردهم عاشقانه های حقوق

***

سایه سرو ناز باغ ارم

با حقوق بهار زیبا بود

در حضور رخ شکفته تو

ارغوان حقوق رویا بود

***

در کلاس تجارت دو  و  سه

غزل عاشقانه می گفتیم

شرکت خوب عاشقانه گل

می درخشید و ما نمی گفتیم

***

به هوای وصال حور و پری

الف و دال ومیم آدم شد

هنرآتش عدالت عشق

ناگهان شاهکار عالم شد

***

شکر ایزد که فصل فقه و اصول

سر  خم  بهار بسته نشد

شب هجران و در رکود غزل

تاجر عشق ورشکسته نشد

***

دیده بودن رفته جرمشناس

مخفیانه به سوی میخانه

از می معرفت تهی جامش

برگرفته سبوی میخانه

*** 

بلبل زخمی حکایت ما

از غم دادخواست ، داد   نخواست

در شب بی ستاره ، بی فانوس

عاشقان را زمانه شاد نخواست

*** 

از کتاب حقوق دریاها

شور دریا نرفته از یادم

منزلم سرزمین ساحلی است

عاشق آبهای آزادم

*** 

خواست از من دلیل اثباتی

گفتمش شاهدان زیبارو

پرسشی کرد قاضی از قاتل

گفتم آن شاهد کمان ابرو

*** 

دل بس رنجدیده ام  امشب

به سر زلف دلبرم پیوست

محتسب گرچه در حقوق جزا

راه وصل از چهارسو می بست

***

باز در امتدادعشق و حقوق

دفتر من پر از شقایق شد

زنده شد حق عاشقان ای دل

چون «زمانی» وکیل عاشق شد

تیمورزمانی۸/۱۲/۸۶

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

این شعر رو فرستاده بودم به مجله (دادگستر) و از چاپ آن بی اطلاع بودم-هفت هشت ماه پس از انتشار مجله روزی در جمع وکلایی که شعر دوست بودند و من این شعر رو از حفظ خواندم و یکی از آنها که مسن بود گفت این شعر قبلا تو مجله چاپ شده من هم گفتم اگه چاپ شده بده ما هم بخونیم

دعوا داشت بالا می گرفت که ناگهان گفت بنام خود شما چاپ شده- رفتیم دفتر وکیل و مجله در انجا پیدانشد  بعدا در منزل پیداکرده بود -زنگ زد رفتیم گرفتیم و دعوا منتفی شد

یادش بخیر - زندگی من یعنی خاطره های اینچنینی!!!!!!!!!!!!!!