دوشنبه 22 مهر1392 ساعت: 8:31 | توسط:وجیهه | ||||
آه .... باز این دل سرگشته من یاد آن قصه شیرین افتاد: بیستون بود و تمنای دو دوست آزمون بود و تماشای دو عشق http://8779059.blogfa.com/ در زمانی که چو کبک خنده میزد شیرین تیشه می زد فرهاد نه توان گفت زجانبازی فرهاد" افسوس" نه توان گفت ز بی دردی شیرین "فریاد " کار شیرین به جهان شور برانگیختن است عشق در جان کسی ریختن است کار فرهاد برآوردن میل دل دوست خواه با شاه درافتادن و گستاخ شدن خواه باکوه درآمیختن است ![]() |
+ نوشته شده در شنبه بیست و هفتم مهر ۱۳۹۲ ساعت 14:42 توسط تیمور زماني
|