خیلی از کتاب‌ها رو هدیه دادم .چرا ؟چون *جا نداشتم*/ خودم لازم نداشتم ولی بقیه چرا/بعضیا هم به دردم نمی‌خورد./ هر خونه ای برم ببینم کتاب نیست *تعجب* می‌کنم. البته نه خونه بیسوادها/ خونه کسانی که دم از علم و دانش و فرهنگ می می‌زنند(اینجا ژست اونجور آدمارو تصور کنید لطفا)/ گاهی می گم با خودم *کاش به ۱۶ سالگی* برمی‌گشتم و با هدف ثروتمند شدن خونه بزرگ با حیاطی بزرگ و کتابخانه بزرگ حتی در یک روستای نزدیک برای خودم راه می‌انداختم/ حالا بیا برو کتاب بخر. کتابی که خریدیم ۴۰ هزار تومان الان شده ۵۰۰/ یاد *داداش بهروز* بخیر کتاب ارزون می خرید گرون می‌فروخت/مطلقا به هیشکی کتاب امانت نمیدم/شاید مرده از قبرستون برگرده ولی کتاب امانت دادی دیگه الفاتحه مع الصلوات/ اگه طرف ارزش قائله جونش دربیاد بره بخره/ باور کن امانت دادی دیگه رفت برنمی‌گرده/ ولی هدیه دادم خیلی/ محال بود برم ارومیه یا تهران بدون کتاب برگردم/ ولی الان نمی‌تونم/ چون اون وقت فله‌ای می‌خریدیم خوباشو گلچین می‌کردیم/ سال ۱۴۰۰ کل کتاب‌های دانشکده اطلاعات و امنیت را یکجا خریدم .چیزهایی یاد گرفتم که قبلاً بلد نبودم/ماه پیش در مورد یه رشوه که گوشی ٧٠ میلیونی بود به یکی از دادیارا رفتم گفتم انقده لفت دادی یه مامور زپرتی اومده بود به اسمت گوشی از موکل خواسته بود. پرسید کی بود .گفتم مستاجر سابق موکل. بعدا زن زپرتیه زنگ زده بود توبیخ می کرده موکل رو که چرا رفتید به قاضی گفتید ؟(چشمک) 😂به این می گن *درز اطلاعاتی* در ادبیات جامعه اطلاعاتی /خیلیاشم به دردم نمی‌خورد بعضیاشونو نگه داشتم برای بعد/ ۹ جلد کتاب *حقوق بانکی یک ضرب* خوندن هم حال داشت/ یا کل کتاب‌های انتشارات آوند دانش= کتاب‌های دامیز با جلد زرد هم ارزون هم تخصصی; همونا رو می‌گفتم که ۴۰ هزار تومان خریدیم *الان شده ۵۰۰*/ اطلاعات تخصصی از (قرآن کریم) گرفتن هم منفعت‌های بیشمار مادی و معنوی خودشو داره/ به هر حال باید خوند خوند خوند/ اگر حسادت بعضیا بزاره/ کتاب دستت می‌بینن دیوونه میشن/ وای وای *حسادت* چقد بده/بد بد بد

*ت‌ی‌م‌ورزم‌ان‌ی*

١٤٠٣/٠٣/١٢

یاد این ترانه افتادم:

شیطنت از چشم سیات می ریزه
عشوه از اون قد و بالات می ریزه
خونه خرابم میکنه وقتی که
زلف های تو رو شونه هات می ریزه
چقد دل تو گیراس .

چشات قشنگو زیباس
لبات میمونه مثل

شکوفه های گیلاس
قشنگ مهربونم
در و بلات به جونم
خدا کنه همیشه

کنار تو بمونم
چشم بد از تو دور بشه الهی
چشم *حسودا* کور بشه الهی