شعر خونسار

(به سفارش آقای حسن عباس پور رفیق خوشنویسم)

سفارش حسن آقاست شعر خونسارم
به یادگار همین را غزل می‌انگارم

در این فضای مجازی من از گلستان کوه
چگونه لاله‌ای از بیشه زار بردارم

هزار چشمه جوشان از اشک مژگان بود
ز خشکسالی اکنون به غم گرفتارم

در این سروده من از چشمه‌های مرزنگشت
بگویمت که زلالی بیابد اشعارم

به وقت راز و نیازم به مسجد جامع
وضو بسازم و یادی کنم ز دلدارم

برای ماه محرم به عشق و یاد حسین(ع)
به قودجان بروم با دو چشم خونبارم

چه زحمتی به اهالی که در سرای پدر
فکنده رخت اقامت به رسم اجبارم

به زیر پای تو ساروق و سارقان به کمین
من از حسادت دل‌ها چرا خبر دارم؟

ز پایتخت قشنگ و به پایتخت قشنگ
چنین قشنگی و زیبایی است در کارم

به یاد کابلی آن ساحر شکسته نویس
معاصرانه به دنبال دور قاجارم

به شهر شهر (زمانی) بپاش در ثمین
که از خزانه ی لطفش رسیده بسیارم

تیمور زمانی ١٤٠٢/٠٩/٢٦