من که شکسته ساغرم، ازتو چگونه بگذرم

خاک توام به سر اگر، داد به دیگری برم

حق مرا ادا کن ای ، جام تو پر شراب و می

با دل پر ترانه، کی ، رفته ای از برابرم؟

دعوی ما به زمزمه، زمزم عشق شد همه

جز تو دراین محاکمه، نیست وکیل دیگرم

در دل من نشسته ای ، جام مرا شکسته ای

هرچه در است بسته ای، جز در صاحب کرم

باز به روز داوری، از سر عشق، ای پری

با تو و عشق دیگری ، عشق تو بوده داورم

جرمشناس عاشقان، گفته مرا در این جهان

جز دل مستم این زمان ، بر در تو نیاورم

دست نداشت نیمه شب ، باز «زمانی»از طرب

با تو چه گفته زیر لب ، ساقی دادگسترم

تیمورزمانی